یکشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۹

چهارم امرداد

برای استفاده چوپان مزلقانی وحاج آ قای بازار حلبی سازها وکارگر

کوره پزخانه وبقال زنبورکخانه ، غایت موسیقی ، تصنیف :

» یاردلی جیران ویا » علی بی غم وگلپری جون ، ....

باری مسئله این است که اساسا چیزی که بشود به طور مطلق

وبه طور عام به آن هنر مردم یا هنرعام گفت،؛ وجود ندارد

----------

» از سخنان احمد شاملو ، دریک مصاحبه «

ای آنکه میگوید دوستت دارم

دل اندوهگین شبی است که مهتاب را میجوید

ای کاش عشق را زبان سخن بود

....... عاشقانه

تو نیستی  ای مرد

تا ترا مانند سبو بردوش کشیم

تونیستی ای پریشان موی زیبا روی

که خوان خودرا برگشایی

مرا بر سر سفره ات به میهمانی بخوانی

ای نام تو تا ابد پایدار

دشمنان با تو در ستیزند

شعر تو شعله کشید ، نغمه شد وبه آهنگ نشست

چنگ نکیسا خاموش شد

مرگ تو یک صائقه بود

رگ زما ن ایستاد

آسمان خالی ، روشنایی مرد

گیسوان پر یشانت بر سایه رخسارتو ، پژمرد

چه کسی از ( کمان ) تو ترسید ؟

امروز باغ ما خالی ، باغچه تنها

وبه غیرا ز غارنیست

----------به احمد شاملو -----------

ثریا/ اسپانیا / چهارم امرداد ماه 1399

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست: