جمعه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۹

اشرافیت روح واخلاق

روزیکه معنای هر سخن ، دوست د اشتن است ،

تا تو بخاطر آخر ین حرف دنبال سخن نگردی . احمد شاملو

................................................

کسانی هستند که گویی کور مادر زاده به دنبا آمده اند ودر یک حادثه

بلیط اقبال آنها برنده شده است دست به یک شغل اشرافی میزنند وزیر

جاذبه اشرافیت شغل خود ، این کورهای ابدی به  دنبال اشرافیت روح

خود میگردند  ونمیدانند که روح ، خود یک دنیای دیگری است که هر

کسی را از آن برخوردار نیست ، اگر بتوان درتمام موارد باشکوه

زیست این سرچشمه روح اشرافی بر پیکر انسان جاری است.

زمانی همین آدمهای صاحب شغل بر ضد قوانین طبیعت برمیخیزند

وشورش میکنند دراین زمان آنها شرف روح خودرا ازدست داده اند

این اراده روح آنهاست که بر طبعشان حاکم است آنها به ظاهر آرام

ونجیبانه رفتار میکنند اما در عین حال زیر یک نیروی تیره وتار یک

به ناچار دچار خشم میشوند .

متاسفانه امروز این خشونت همه مردم را اسیر کرده است وهمیشه

بصورت سایه ای در پشت سر آنها پنهان است .

انسان های نجیب مانند اسبان نجیب هنگامی سرکشی را آغاز میکنند

که میبیند یک ناشناس پست میخواهد از آنها سواری بگیرد  آنگاه

تواضع وفروتنی او تبدیل به خشم میشود وآن روح زیبای طبیعی را

به حکم آزاد بودن که درخود ذخیره داشته آلوده به خشم میسازد ،

آلوده چیزی که سزاوار یک انسان بزرگ نیست.

حال باید دید کدام یک برازنده وشایسته یک انسان است ؟ ، آزادی

با قید وبند وتسلیم ویا اراده واخلاق یا طبیعت ؟ .

جواب دادن باین سئوالات کمی مشگل است کسانیکه دارای حسن

اخلاق وسلوک وجاذبه انسانی  میباشند همیشه برای دیگران احترام

وارزش قائلند ومتقابلا از دیگران  نیز همین انتظاررا دارند.

........

»  آنکس که عمیقتر اندیشیده است ، همیشه آنچه را که زنده است «

» دوست دارد «

» آنکس که به دنیا نگریسته است ، تکامل اخلاق را نمی فهمد «

» انسان عاقل همیشه بسوی زیبا ئیها متمایل میشود وانسان کوته فکر«

» در تاریکی وجهل خود گم میشود وعمرش را با بهتان وافترا وتکبر«

» میگذراند «  ..

ثریا /اسپانیا. سه شنبه / یازدهم ژوئن /

..............................................................

     

 

هیچ نظری موجود نیست: