مون سینیور آرچ بیشاپ در موعظه ماهیانه خود خطاب به اهالی محل
ومردم درمانده که درکلیسا نشسته بودند گفت:
مگر شما در دعای خود نمیخوانید که ، خدایا نان روزانه مارا هر روز
بما بده ، مگر شما هفتگی غذا ونان میخورید که تنها هفته ی یکبار برای
نماز ودعا به کلیسا میایید؟ وطلب نان روزانه را میکنید ، نه باید هرروز
به کلیسا بیائید ، درگوشه ای نشسته بودم آرزو داشتم که میتوانستم بگویم
خداوند نان مارا نمیدهد این ما هستیم که اورا سیر میکنیم وباو نان وغذا
میدهیم مائیم که با دسترنج خودما آسیاب اورا به گردش درمیاوریم تا
گندم خودرا آ رد کند ، ما هستیم که با اشکهای خود گندم زاراورا آب
میدهیم، ما هستیم که با هدیه کردن پیکر خود شکم اورا سیر مینمائیم ،
شما حاکم افکار واندیشه های ما هیچگاه ما را رها نخواهید کرد ،
من یکی آرزو دارم سر یک میز گرد با ماهوت سبز بنشینم وورقهای
بازی را درمیان دستهایم زیر رو کنم واز دود سیگار دیگران مسموم
شوم وخودم را نیز مسموم کنم واز اینکه میتوانم به سونات مهتاب گوش
کنم ونوای آنرا به درونم بفرستم سر شار از غرور باشم ، بلی شما با
کشتن اندیشه های ما شهامت مارا نیر از ما میگیرید ، اگر بخواهیم که
آزاد باشیم باید گرسنه بمانیم واگر بخواهیم سیر شویم باید آزادی خودرا
بفروشیم این زندگی است هرکسی میتواند سهم خودرا بردارد ومن
برداشته ام درازای فروش اسباب بازی های مسخره ی که نامش را
ثروت گذاشته اند من آزادیم را به دست آورده ام روحم را نیز نگاه
داشته ام وآنرا بشما نفروختم .
دراین دنیای شما که از دستی میگیرند وبه دست دیگری میدهند وهمه
دستهایشان درجیب یکدیگر است وهمه سر زندگی به قمار نشسته اند
وشر ط بندی میکنند من آنرا از دست داده ام اگر روحم را میفروختم
امروز تنها یک لاشه ای بودم که بر پیکرش لباس ابریشمی پوشانده
در صفحه شطرنج داشتم مات میشدم ، یک سر باز مرده ، نه سینیور
ما نان خودرا با دسترنج خود حاصل کرده میخوریم ولقمه یهم از آن
را به خدای شما میبخشیم این ما هستیم که نان روزانه اورا میدهیم ،
سکوت بهترین است ، سرها همه پایین وهمه احساس گناه میکنند از
اینکه نمیتوانند هر روز با پاهای ورم کرده وشکم های باد آورده -
بسوی میعادگاه بروند وقربانی بدهند.
.................................ثریا ................
ساعت !؟ چهار وچهل وسه دقیقه صبح یکشنبه !!!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر