چهارشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۹

دنیای تو . دنیای آنها

گر باده دهی وگرنه ، غم نیست

مست از تو ، شرابخانه از تست    » هوشنگ ابتهاج .سایه «

..............

در دورانی بسر میبریم که آزادیخواهی ویا انسان بودن بطور کلی

شعور انسانی  به زیر سئوال رفته ورو به زوال است وتنها میتوان

عقاید خودرا بصورت سلاح طنز وتمسخر بیرون فرستاد وبه جنگ

بیداگران رفت .

در زمانی زندگی میکنیم که سخت تر ووحشتانکتر از عصر و قرون

گذشته است  ریختن خون یک فرد آزادیخواه به دست ستمگران و

متولیان حکومتها امری بسیار ساده وطبیعی است ، زندانها هر روز

گسترده تر میشوند وقتلگاهها هر روز شاهد کشتار مشتی مردم بیگناه

حال آیا باید مانند دون کیشوت قهرمان نبرد کرد وبه جنگ ارواح رفت

یا اینکه از ترس جان فراررا بر قرار ترجیح داد وبه یک کشوربیگانه

پناهنده شد این پناهنده شدن نیز ریشه درتاریخ دارد ؛ گورستانهای قدیمی

کشورهای اروپایی لبریز از همین از جان گذشتگان است که جان خود

را برداشته ودست به فرار زده اند.

انقلابها تنها شورشی است که نظام جا بجایی را به دنبال دارد هیچ

انقلابی تا امروز نجوشیده که مردم را به سوی سعادت رهبری کند

به غیراز صاحبان انقلاب ، دیکتاتورها دائم العمر آمده اند وبجای

تخت شاهی صندلیهای قدرت را اشغال کرده اند کدام یک از این

رهبران حقوق انسانی را محترم داشته اند وبرای مردم وسر زمینشان

سعادت به ارمغان آورده اند ؟ تنها یک جمهوری مشروطه را بنیان

گذاشته اند .

به درستی بیاد ندارم که که درکجا خوانده ام وچه فیلسوف ونویسنده ای

نوشت که :

برای هر انسانی این حق محفوظ است که عقیده خودرا بیان نماید عقیده

آن فرد که بنظر خودش درست است ، هیچ قدرتی درعالم نمیتواند یک

شخصی را از بیان عقیده اش باز دارد ...البته ...مشروط...بر اینکه

این عقیده نظام آن اجتماع را بر هم نزند !!.

بنا براین توصیه کسی نمیتواند به راستی عقیده خودرا ابراز دارد چون

بعضی از عقاید ضد نظام های حاکم برسر زمینی میباشند .

انقلاب کبیر ! فرانسه ده سال شورش و خون ریزی داشت تا اینکه

نا پلئون آمد وتاج لویی را از زمین برداشت وبر سر گذاشت !

وامروز آن سر زمین به ظاهر به آزاد ودموکراسی رسیده ونمونه ی

از یک کشور روشنفکر است ومردم به ظاهر آزادند.

حکومت اشراف واشرافیت ساقط میشود وجکومت مطلقه روحانیون

بر پا میگردد دایره همچنان میچرخد انقلاب فرانسه توانست سرنوشت

خودش را بیابد وخودرا نجات دهد اما هر انقلابی نمیتواند این رسالت

را برعهده بگیرد انقلاب بلشویکی روسیه  توانست استالین آدمکش را

به دنیا عرضه کند وسایر انقلابها ی ریز ودرشت تنها یک کاریکاتوری

بودند از همان شورش ها وایده وگفتارهای همان آدمهارا بی آنکه معنا

ومفهمومش را بدانند وبه ذات ملت خود آشنایی د اشته باشند ، در گلو

غرغره کرده وبخورد ملتی دادند که داشت آرام آرام خودش را بجانب

دنیای آزاد میکشاند.

انقلا ب فرانسه فیلسوفانی مانند مونتسکیو ، ویکتور هوگو ، دیده رو

ومردان آزاد اندیشی داشت که توانستند کشورشان را آزاد سازند ؛

در سر زمینهای دیگر آموزشگاهها تبدیل به مکتب مذهبی شدند واز

دنیای آزاد بیرون غافل وحاکمان فرمودند :

هرچه در این سر زمین هست متعلق بماست ومن که رهبری ملتی را

بر عهده دارم تنها اراده خداوند است وهمه کس باید بی چون وچرا

اطاعت کند ، اطاعت محض وبدون تامل >

حال یک سئوال پیش میاید ، دراین دنیای ستمکار وآلوده که تنها

برای عده معدودی بهشت است اما سه چهارم مردم این دنیا درفقر

وگرسنگی بیماری ، بلا ، قحطی ، پنهان شده اند ، چه باید کرد ؟

هیچ  » ما باید تنها با غچه  خودمان را صفا دهیم « !!!!!

.........ثریا . اسپانیا . چهار شنبه ........

 

هیچ نظری موجود نیست: