سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۹

نافرمانی

تکر وی ، یاغی گری ؟  گفتم خطرناک است ، آنهم از سوی یک زن !

در  محفل مومنان دراحکام سریع آنان وگردن زدن ، هیچ تردید نمیکنند

آه ...چه وحشتانک است که یک زن بخواهد نقش مردی را بازی کند

چه وحشتناک است که یک زن بخواهد تنها وبی حمایت از مرد خودرا

بکشاند ، او به جهنم خواهد رفت وپیکرش در آتش جهنم خواهد

سوخت ، چه عقوبت سنگینی !!  دیگر هیچگاه به میهمانی آدمها

دعوت نخواهدشد واز همه چیزهای خوب مانند شامپاین وخاویار

وکفش دیور محروم خواهد ما ند ، سازمانهای اجتماعی ، سیاسی

اقتصادی ، هنری ومحفلی به اعضایشان خواهند گفت که :

فورا یکشورای عالی تشکیل دهید واین زن سر کش ویاغی را

که همه عمرش  درموزه اموات بر ضد احکام یا تکالیف از

پیش تعیین شده نافرمانی کرده ومیکند ، اورا محکوم نمائید!

وای..... چرا حرف دلت را برزبان جاری ساختی ؟

تو هم میخواستی مانند آن شاعر اسپانیایی تا دم مرگ همه

نفرت وکینه خودرا در دلت نگاه داری چه از کسی یا چیزی

خوشحال باشی ویا منزجر ، تو میبایست مانند همه گوسفندان

صاف  ویا کج ومج شوی وکتب فرمایشی را بخوانی چه بفهمی

چه نفهمی واز دستورات صریع آن اطاعت کنی وتو رفتی کتاب

آن زن ( گنه کرده ) را بر کنار تخت خود جای دادی حال در

چنینی دنیای هراسناکی چگونه میخواهی بنوعی بنویسی که :

خانه خالی ، شهر خالی ، دل خالی ، سر زمین ویران ،عشق

مرده ، زن زنده بگور در کفن سیاه ، ویا درخاک تیره ؛ بانک

خفاشان آمیخته با زنجره های ، لاله خاموش ، یاسمن خاموش ،

بنفشه خاموش ، مرغ شب ناله کنان بر گلبن ودشت وچمن میگرید

آه ...شورای عالی هیچگاه ترا به شام الهی دعوت نخواهند کرد

به همانگونه که شغالها در لباس گوسفند هر لحظه رنگی عوض

کردند وهر لحظه بشکلی بت عیار درآمد ند >

تو هیچگاه پند مقلد را نشنیدی ورفتی به نبال آنچه که نامش حقیقت

است که ........... درهیچ قوطی عطاری پیدا نمیشود .

حال خوردی ؟ بخور !

...........ثریا . اسپانیا . .......سه شنبه

 

هیچ نظری موجود نیست: