دوشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۹

زن وزلزله

لخت شدم تا دراین هوای دل انگیز

پیکر خودرا به دست باد سپارم

لخت شدم با وسوسه ها که برپیکرم میریخت ، وسوسه شستشو درآب

تا برسانم بگوش تو ای زن

این آب خنک وتازه را که ، ناله کنان

بسوی سینه های لرزان ، میلغزد

تا بگویم ای زن ، آن باد که از زمین بر میخیزد

در وسوسه های دروغین شیطان دستار بسر است

لخت شدم تا عطر دل آویز پونه هارا

با  بوسه ها بیقرا ر کرده

وجسم مراآب  جویبار  سرمست سازد 

لخت شدم  تا بر آستان جلال شیطان

امشب آشفته وخندان وباده به دست

زلزله ایجاد کنم

هیچ نظری موجود نیست: