از ایندم ببخشیدتان شیر نر /بخوابید ای روبهان ، بیشتر
که در راه دگر یک هم آورد نیست / بجز جانورهای دلسرد نیست
گه خفتن است
بخواب است ودرخواب گردد روا /بخوابید تا بگذرند ازنظر
بنامید آن خواب هار اهنر
ز بیچارگی ....... نیما یوشیج
....................
آنچه بر دوش د اشتم ، باری از سنگ بود
شرم زده از عریانی خویش
آنگه که شب را درعمق تاریکی
با روز بهم میدوختم
واندوه قیرگون را ، از چهرهای میشستم
حال در نابینایی آدمهای
بی هویت
در هراس انفجا ر بسر میبرم
از دیوار بلند آشیانه
تا دیوار خانه همسایه
در قالب یک برگ کاغد نشستم
وخودرا زندانی کردم
واین بود حاصل سرپیچی از فرمان
......................................
ثریا/ اسپانیا/ جمعه غمگین !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر