جمعه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۹

سیزده بدر ......!

می خندی وطنین دلاویز خنده ات ،

می پیچد درون دل خسته ام

ان خنده چون ترانه شیرین زندگی

میایدم بگوش

همچون نوای زنگ خوش اهنگی

کاید بگوش گمشده ای در یک شب سیاه

پیغام عشق ومژده شیرین آرزوست

در آن نگاه

این خنده نیست ، صبح جوانی وزندگی است

که تابیده بر روی لبانت

وندر نگاه گرم ونوازشگر تو

کز خواب خوشتر است

آری بخند ، بخند وانده دیرین زدلم بشوی

با آن نگاه روشن ولبخند شیرینت

بخند ، اری بخند خنده تو امید میدهد

به زندگیم

آری بخند ، بخند

..............ثریا/

شعری از بانوی شعر ایران سیمین بهبهانی

...................................

این حریفان همه هر جایی وپستند وتو ، نه

کم زپتیاره وپتیاره پرستند و تو ، نه

این گدایان بتمنای جوی سیم تنم

چون چنار از سر خواهش همه دستند و تو ، نه

از تنم فرش هوس بافته خواهند وبعهد

رشته صد مرحله بستند وگسستند وتو ، نه

...........جمعه سیزدهم فروردین ما 1389

 

 

هیچ نظری موجود نیست: