چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۹

و......جدایی 2

اینها آدمهای آلامد ، خوش برخورد ومیخواهند همه جا تحویل گرفته

شوند وهرکسی را که شبیه خود نبینند ، میگویند :

نه ! این از ما نیست!!

دنیای ادبیات امروزی ما که شتر با بارش درمیان آن گم میشود برای

عده ای خوش آیند است اما باید مر تب حساب قدم های خودراداشته

باشند وبدانند به کدام سو میروندوکدام سو روشنایی بیشتر است وکجا

وکی میشود قلم * ببخشید ماووس * را بکار انداخت ، زهی خوش

برای آنها .

بنظر من سالوادور دالی نقاش نوگرای اسپانیایی میتواند بهترین نمونه

برای اشخاص در رده های مختلف باشد ، عده ای میگویند که او یک

شیاد بی سواد وبی هنر است که نان نوکیسه هارا میخورد .

دیگری میگوید اوبهترین نقاشی است که با کارها وطرحهای بی حساب

خود سرمایه داران مبتذل عصر نورا جلوی چشمانمان میگذارد.

ودسته سوم میگویند : او اصلا انسان نیست او یک دیوانه زنجیری

وخیالاتی است ! حال باید دید سنبه کدام یک پر زور تراست تا این

نقاش بیچاره در زمره نقاشان دیگری همانند وان گوگ جلوه کند.

آه گردنکشی وتک روی چقدر میتواند خطر ناک باشد آدم تنها میماند

در جمع جای ندارد ونمیتواند در یک کوپه قطار درجه یک بنشیند و

به کارهای مبتذل دیگران به دیده تحسین بنگردویا درهواپیما درقسمت

فرست کلاس جایی رزرو کند ویک لیوان شامپاین بی مزه بایک تکه

جوجه خشکیده را دربشقاب چینی همراه بادستمال سفره آهار زده

به درون شکم بفرستد ، این آدم تک رو مجبور است در قسمت  -

اکونومی کلاس بنشیند ودر ظر وف پلاستیکی غذای پلاستیکی ویخزده

را بخورد او نمی تواند به راحتی وارد موزه ها شود تا به تما شای

نقاشی های میخ شده تصویر آدمهای شکم گنده بایستد ، آدمهایی که در

طول زندگیشان خورده اند ، برده اند ، کشته اند ، چا پیده اند و....؟

حال تصویرشان  نیز مانند پادشاه ادوراد هشتم عالم گیر شده است.

حال تو بنشین ودر دیوارهای تو درتوی دنیای ادبیات !!مهاجر راه

برو شاید روزنه ای پیداشد وتو توانستی در کوپه درجه یک قطار

بنشینی وتی بگ چای خودرا دریک استکان بلورین بنوشی .

........ثریا /اسپانیا/ چهارشنبه .........

از دفتر مشق های خط خورده !

 

هیچ نظری موجود نیست: