امروز از روزهای بد من است ، بنا براین میروم به سراغ رویاها
ومانند یک شاگرد مکتبی گریز پا دفترچه های قدیمی را باز میکنم
وسر گرم دله گی ودست بردن درون آنها هستم .
..................................................
دوران جنگ اقتصادی است ودر حال حاضر اژدهای زرد سر
بر افراشته یا برد یا باخت ، چه کسی دراین میان پیروز میشود؟
یاهمه فرمانروایان واربابان دنیا باید باهم سازش کرده وبر ضد
این یکی قد علم کنند ویا آنکه در پس دیواری از انواع واقسام لوازم
با برنامه های بزرگ خود تا دندان مسلح شده ورودررو بایستند .
امروز منافع جویان هم یک جبهه مشترک ایجاد کرده اند گاهی خریده
میشوند وزمانی با یک تکه ( هدیه ) به یکدیگر خیانت میکنند واز
یکدیگر میدزند.
مادینه هایشان نیز بیکار نیستند آنها نیز درصددبردن وپیمان بستن از
این بستر به آن بستر میخزند وچشم هم چشمی با یکدیگر مسابقه دارند
زنگها برای چه کسی به صدا درمیایند؟؟!! .
ما فریب خوردگان دیروز وامروزی هم داریم درومیشویم جوانانمان
با بی تجربگیها وتنشهای حاد بی هیچ ترسی جلو میروند ودلقکهای
هزار رنگ هم عده ای را سرگرم نگاه داشته پشت تریبونها چانه بالا
میاندازند وخودشان را پاره میکنند.
......................................................
روزی دروغی بزرگ همه را بر آشفت وهمه پستی ها ، رذالتها
وزبونیها وریاکاریها را روی ملتی تف کرد واین گله جهنمی با
خودخواهیها وبی اندیشه وخام پیروزمندانه تاختند وگردبادی بزرگ
رابر پا کردند ، کینه هایشان را که خفه شان میکرد به صورت
اطاقهای ناریک درآوردند ، با بی نظمی وآشفتگی، سراسیمه
خانه بزرگ ملتی را تبدیل به یک زندان نمودند ، حال گروه گروه
جوانان تب کرده وسر خورده میدوند ، سکندری میخورند ، شاخ
به شاخ میشوند وسر گیجه وار بسوی جایی میروند که نمیدانند
کجاست ، مرز نومیدی آنهارا دیوانه کرده است.............
ثریا .اسپانیا / از یادداشتهای قدیمی وروزانه !!!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر