دل از گزافه امروز هرزه گویان گداخت
ولی حماسه فردایمان سروده نشد
-------------------------------
چقدر تنهایم ! چقدر تنهایم ! ودراین تنهایی نمیدانم گفته هارا با چه کسی
قسمت کنم ؟ در مجله تایم خواندم که روی آرم ( رای من کجاست ؟
با رنگ سیاه نوشته شده بود که آرزوی من کجاست ) ؟...........
همه دانه هایی را که خیس کرده بودند ، گندید تا دانه دیگری وگندمی
دیگر ، درمیان این هیاهو نه دستی بود ، نه ترحمی ، ونه راهی برای
گریز حتی آنهائیکه جلو رفتند نتوانستند بهای رنجها وخون خورا بگیرند
ونفهمیدند چه چیزی را به دست خواهند آورد ، سیل سرازیر شد سدی
محکم جلویش ا گرفت چند سوراخ که آب از آن چکه میکند برای یک
سیل دیگر خیلی ناچیز است باید سیل دیگری براه افتد وبطور قطع این
آخری ویرانگر خواهد بود انسانها درمقابل هیچ غرورشان ، جانشان -
آنیده شان را از دست میدهند ساخت وپاختها درپشت پرده انجام میگیرد
قدرتها بهم پیوسته مردان کوچک اندام به پهنای یک دریا سرازیرشدند
با دستهای پر ، چه معجزه ای میتواند این نوار بین دو سر زمین را
همچنان باز نگاه دارد ؟ سرانجام روزی بهم پیوسته میشوند وخلیج گم
میشود ورودخانه به دریا میریزد ، این آرزوهای گمشده چیز زیادی را
طلب نمیکرد تنها ، آزادی اندیشه وپرهیز از فشار وزور ، اما همه -
روسپیان قدرت مفاهیم دیگری برایش قائلند آنها سیاست خودرا به خطر
نمی اندازند اما بگونه ای رفتار خواهند کرد که برای هر سلیقه ای
غذایی تهیه کنند .
امروز انسانها تنها یک حرف میزنند ویک کلام میشنوند ، مرگ !!!
چیزی که تا اعماق جان تو نفوذ میکند باید خودرا انکار کنی ( من )
وجود ندارد گروه ودسته به همراه نوازندگان دریک صف منظم واین
سر نوشت ملتی است که امروز پرده های قدیمی وکهنه خودرا تکان
میدهد وتنها مشتی خاک به چشمانش فرو میرود - دیگر نباید مزاحم
ارباب شد تبعیدیان ، فراریان ، پناهندگان سیاسی وکسانیکه به هر علتی
در خارج زندگی میکنند افتخارشان این است که در سر زمین میزبان
مردار شوند !!! پلیس مخفی همه جا چشم دارد حتی نزدیکترین کسان
ترا میخرد مردم این روزگار استعداد زیادی در پرورش افکار خود
بعنوان جاسوس دارند وبه گفته ( گاندی ) شکم گرسنه خدا ندارد .
پایان....................................................
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر