سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۸

دوست

زندگیم چون زمان کودکیم ، تنها ست

ساده وغمناک ، تمامی زندگی بودم ... درخواب

زندگی زیباییهای دارد زیبایی دراب وروی سبزه ها

ترا یافتم ، ترا در پیچ وخم ها

من اینجا، تو آنجا

تورا برگزیدم

گفتی که : دوستم میداری

گفتم : دوستت میدارم

سالها ی ما دریک سنجش بیهوده گذشت

یکدیگر را آزمودیم

ترا برگزیدم ؛ برای غمخواریهایم

ترا بر صفحه اندیشه هایم سنجیدم

نه درترازوی این زمانه !

به مهر مرا نواختی

با مهر سرایت را ترک کردم

با تو بیدارم ، باتودرخواب

من اینجا ، تو آنجا

تو درزمان حال میروی  ومن در گذشته ها

بتو میاندیشم ، وبا این حس زمان

زمان ترا لمس میکنم

با تو بیدار میشوم آسمانم آسمان توست

وستارگان وزمین لبریز از گندمزارمهربانیهایت.

..................ثریا .اسپانیا . سه شنبه

........... تقدیم به شهلای عزیزم بپاس همه مهربانیهای بی دریغش

هیچ نظری موجود نیست: