سه‌شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۸

ما ودیگران ،

در روزگاران پیش دوستی ارمنی داشتم _( هنوز هم دارم وزنده باشند ) .

روزی از او پرسیدم چرا ارمنستان را به دست شوروی ها دادید ؟

گفت :

برای آنکه هیچکس حاضر نبود کوتاه بیا ید ، همه میخواستند رهبر باشند

وعقیده شان را به زور به دیگری تحمیل کنند ، دوسال هم بما فرصت

دادند ودیدند که چیزی نشدیم ارمنستان را دوباره گرفتند .

پرسیدم اگر روزی سر زمین شما آزاد شود به آنجا برخواهید گشت ؟

گفت :

هیچگاه ، هیچگاه ؛ اولا که ما را راه نخواهند داد ودوم ما مردم خود

را خوب میشناسیم .

امروز این خانواده مهربان درگلندل زندگی میکنند وهنگامی که

با هم حرف میزنیم فریادشان بلند است که :

باز میان مشتی ارمنی افتاده ایم ومن با چه غروری با خودمیگفتم :

ما ایرانیان هیچگاه چنین نخواهیم بود اما...... متاسفم که بگویم

دست کمی از آنها نداریم وهیچکس با هیچ قیمتی حاضرنیست حتا

جواب سئوال ترا بدهد ، همه اندیشمند ، دانشمند، فرهیخه وچه ...

چه ....چه باشند ودیگری  راقبول ندارند که حتی میتوان به

سئوال یک کودک نیز پاسخ گفت ویا دیوانه ا ی را سر براه کرد

خداوند یار یاور همه ایرانیان باشد ، از ما گذشت .

هرچه گشتیم دراین شهر نبود اهل دلی  ،   وتا روزهای بعد......

هیچ نظری موجود نیست: