شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۷

باغ انتظار

باغ انتظار

 

آیا کسی در گوشه ی باغی ؛

انتظار مرا میکشد؟

آیا از پس دیوار ؛ بوسه ای عاشقانه ؛

بسویم پرتاب میشود ؟

آیا دستی ؛ شوری اشکهایم را پاک خواهدکرد

من به باغ احساس پای میگذارم

بوسه از نسیم میخواهم

که برچهره ام بنشیند

من به دنبال یک نوازش

یک پیرایش هماهنگی

ورسیدن به آنچه که:

نام اورا عشق گذارده ایم

نه ازباغ نشانی است

نه ازباغبان

عشق ها درتاریکی سود سکه ها

گم شدند

دیرگاهی است که پنجره ام

تاریک است

بانک ناقوسها ؛ دلم را میلرزاند

به سوی پنجره ای میروم

میبینم اورا که برصلیب کشیده اند

برای تماشای خلق

برروی شانه مردانی نشسته

که ......

آنها نیز برانبوه سکه ها نشسته اند

نمیدانم ! ناقوس عزا است یا نوای شور وشادی

وکسی نیست تابپرسم

چه بوده است گناه او؟!

 

 /اسپانیا

هیچ نظری موجود نیست: