شنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۷

آرامشی در تو

آرامشی در تو

 

تنها به گرد نام تو میگردم        

نه آ ن امید ؛ نه آ ن خوشیها

چه بیهوده !

در هزارن چهره نامردمیها

گام برداشتم

نماند هیچ یادی در دلم

شبهایم را به دست میگیرم

و.....

بانتظار آن قاصدی که ؛

از دور می آید

تا ؛ بر صبح من اثرگذارد ، مینشینم

دیروز فراموشم شد

به زیر چتر مهربانی تو رفتم

چشمم بسوی توبود

پشیمانم از این هزار چهره ها

که ؛ هیچ  نباشند آشنا

لکاته های قالب تهی کرده

در دریای زمان

دست من در دست توست

و مینویسم

بر نقطه ای در آسمان

در ستایش روح تو

که ؛ آنشب خاموش شد

جانم همچو ابری

وجام باران گرمش

بر کفم همچو جویبارا ن

پیشکش میکنم

این نغمه هارا

در حریم عشق تو

تا به آرامی چون جویبار

روان شوند بسوی روح تو

.....

ثریا /اسپانیا

تقدیم به : میم .میم

 

هیچ نظری موجود نیست: