آرامشی در تو
تنها به گرد نام تو میگردم
نه آ ن امید ؛ نه آ ن خوشیها
چه بیهوده !
در هزارن چهره نامردمیها
گام برداشتم
نماند هیچ یادی در دلم
شبهایم را به دست میگیرم
و.....
بانتظار آن قاصدی که ؛
از دور می آید
تا ؛ بر صبح من اثرگذارد ، مینشینم
دیروز فراموشم شد
به زیر چتر مهربانی تو رفتم
چشمم بسوی توبود
پشیمانم از این هزار چهره ها
که ؛ هیچ نباشند آشنا
لکاته های قالب تهی کرده
در دریای زمان
دست من در دست توست
و مینویسم
بر نقطه ای در آسمان
در ستایش روح تو
که ؛ آنشب خاموش شد
جانم همچو ابری
وجام باران گرمش
بر کفم همچو جویبارا ن
پیشکش میکنم
این نغمه هارا
در حریم عشق تو
تا به آرامی چون جویبار
روان شوند بسوی روح تو
.....
ثریا /اسپانیا
تقدیم به : میم .میم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر