شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۹۷

سرود ملی

ای ایران / ای مرزپرگهر 
ای خاکت  سرچشمه هنر 
دورازتو اندیشه بدان 
پاینده مانی وجاودان 

ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم 
جانم من فدای خاک پاک میهنم 
مهر تو و چون پیشه ام / دورازتو نیست اندیشه ام 
 درراه تو ، کی ارزشی دارداین جان ما 
پاینده باد خاک ایران ما........حسین گل گلاب 

خام عالم بر سر شاهزاده ما بکنند که مانند یک کامیون صد تنی وسط جاده ایستاد تا همه چیزمارا به یغما بردند از خاک / آب / زمین / کشت وزرع / سر انجام جزیره قشم وکیش وحال سرود ما شد سرودمنحوس اما حسین امام زمان منحوس با چهره های کریه اربابان عمامه /
سرود مارا هم به یغما بردند / پرچم را بردند ؟ زبانمانرا هم بردند حال حضرت والای شاهزاده یا حرام زاده  ازچه رونمایی کرده ای ؟ از داده ها ؟ ورونما گرفتی برای دادنها ؟ خاک عالم بر سرت بکنند .....

ایکاش ترا بجای برادرت کشته بودند حداقل امید مردم به سوی دیگری ماطوف میشد  .گریه میکنم . میگریم برایت ای سرز مین ازدست رفته آنهم به دست خودی کسی که باید حافظ منافع باشد دمرو خوابید تا اعراب بدوی باو تجاوزکنند درعوض سکه طلا  باو بدهند تا گوشت بره بریان بخورد !

یاری اندر کس نمیبینم  یاران چه شد
دوستی کی آخر |آمد  دوستداران راچه شد 
آب حیوان تیره گون گشت خضر فرخ پی کجاست 
گل بگشت  از رنگ خود باد بهاران را چه شد 

کس نمیگوید  که یاری داشت  حق دوستی 
حق شناسان را چه حال  افتاد  یاران را چه شد؟
شهر یاران بود  وخاک مهربانان این دیار 
مهربانی کی سر آمد  شهریاران را چه شد 

لعلی از کان مروت  بر نیامد  سالهاست 
تابش خورشید وسعی باد وباران را چه شد 
گوی توفیق  وکرامت درمیان افکنده اند 
 کس به میدان درنمیاید  سوران را چه شد 

صد هزاران  گل شکفت وبانگ مرغی بر نخاست 
عندلیبان را چه پیش آمد  هزاران ر ا چه شد
زهره سازی خوش نمی سازد  مگر عودش بسوخت 
کس ندارد  ذوق مستی  میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی  کس نمیداند ، خموش 
از که میپرسی که دور  روزگاران را چه شد ؟
-------
دیگر هیچ !
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » ! اسپانیا .