دوشنبه، دی ۱۰، ۱۳۹۷

سی ویکم

ثریا /اسپانیا
امروز آخرین  روز  سال وآخرین روز های دلخوشی من است ! از فردا صبح باز در. سکوت خانه من میمانم  واین حروف .
رزوهای خوبی  داشتم با او که یگانه همراهم  بود با اطمینان راه میرفتم  نوه ها  خودشان را در اختیارم میگذاشتند  ; خوب تو گرسنه ای  مارا ببوی وببوس تا میتوانی  ویکی شان به همراه جراغ روشن زندگیم امروز به مقصد  خانه اصلی خود بر میگردتد خانه اصلی که در  حال ویرانی است جاییکه بعنوان مسکن بر گزیده اند وشغلی که نان رۆزنه را تامین کند دور از همه  هیاهو وگفتگو ورفت وآمد ها وآنچه که در دل ومغز من میگذرد  درختهایشان زیبا  واجاقاهایشان روشن من همیشه میهمان  درگوشه ی به نظاره مینشستم درهیچ یک از بحثها شرکت نداشتم  سرم را میان اسباب بازی های اهدایی فرو میبردم  ویا عکس میگرفتم ،به همین دلخوش وشاد بودم . مادر بزرگی مهربان که حضورش همه جا ضروری است !!
امروز آخرین روز شادی من است وشب دوباره  چراغ تنهایی را روشن میکنم وبه بستر.میروم وبرای تهیه یک نوشته جدید باید طرحی بریزم .
طرح یک دنیای فرو ریخته ودرهم  طرحی که بزرگان  در پنهانی برایمان تهیه خوراک فردا را میریزند طر ح کشتار  جوانان وطرح سوختن دخترگان ملوس و بیگناه   طرح رد شدن اتو مبیل ارباب دانشگاه از روی پیکر یک دانشجوی معترض.  طرحی نو برای یک آینده ای نا پیدا .

گفتنی ها زیادند داشتم خواب میدیدم دارم برای شاه نامه  مینویسم ومیگریم شروع نامه این بود :
پدرمهربان وعزیزم از ....... نامه که تمام شد فرح خانم بالای سرم بود وگفت :نامه را به من بده برایش  میفرستم  منهم نامه را باو دادم با هم دوست شدیم  رفتیم بخانه ما !درخواب آن خانه من نبود خانه ای در دست تعمیر بو د در راه دیدم که نامه مرا پاره کرده  تکه ها ی نامه را از روی زمین بر. داشتم اورا بخانه بردم  دریک گیلاس کریستال آبی برایش شراب ریختم وبرایش ناهار درست کردم با هم دوست بودیم واو میگفت   که باید فکری برای لباسهایم بکنم ومن میخواستم از او درخواست  کنم آن پیراهن حریر آبی با دست دوزی های زنان شهر اسکو آذربایجان را بمن بدهد که ناگهان بیدار شدم  مشتم بسته بود گویا هنوز  تکه های نامه پاره در دستم بود .
رویای عجیبی بود در میان یک خانه در حال تعمیر ما دوتا روبروی  هم شراب مینوشیدیم !!!!! او درفکر فروش لباسهایش بود ومن به اثاثیه درهمی که در اطرافم ریخته شده بود ودر فکر این چه موقع تعمیر خانه به پایان میرسد ؟؟؟!
امروز را باید به آرامی بگذرانم فردا روز دیگری است وشروع سال نوی میلادی برای من فرقی ندارد نه شب ونه روز .پایان 
دوشنبه ۳۱دسامبر ۲۰۱۸میلادی 
ثریا /برکه ها ی خشک شده در یک دهکده جنوب اسپانیا