جمعه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۷

اکبر شاخ !

ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا 

 آنقدر ایرانیان عزیر ما راست میگویند که گاهی  امر بر خود ما مشتبه میشود که آیا واقعا  " امیر کبیر همان بود که گفتند ونوشتند ! یا او هم کسی شبیه همین آقایان بود " ؟

قبل از هر چیز میل دارم بدانم اکبر شاخ  کوسه معروف به اجازه چه کس ویا کسانی  در کاخ سعد آباد  سکونت کرد ؟ بخاطر چند گروه مافیایی و چند دسته آدمکش که به هرکجا میفرستاد ؟! مردم هم همیشه جذب قدرت میشوند بطرف کسی میروند که قدرت دارد وکم کم از عدالت واقعی به دور میمانند ، جنایات این جناب کوسه درکرمان بی حساب است اما کسی جزئت ندارد ویا نداشت که آنهارا بر ملا سازد ویا به رسانه ها برساند ،  چه قربانیان محفلی ویا منقلی  به عناوین مختلف آنهارا میکشت ،  زمانیکه بردرش وپسرعمویش  در کرمان حاکم  هنمه کاره بودند اولین کار آنها کشتار دسته جمعی  خانواده " ابراهیمی " بود  وصادارات مرکبات وپسته وخرمارا از دست آنها بیرون کشید  این پسر زارع که با برادرانش روزی در باغ های رفسنجان کارشان پهن جمع کردن و برگهای خشک مزارع بود حال بر مسند بزرگان نشسته اندوباید شاهدها را از میان بردارند .
او به پیر وجوان  رحم نمیکرد همچنان درو میکرد ومیرفت تا اییکه  رفسنجان شد ( میراث ) پدری ایشان !!! او یک بچه دهاتی از ده و حومه بهرمان بود اما خودش را زیر نام هاشمی رفسنجانی پنهان کرد وشد امیر کبیر زمانه با قدرت آن دسته مافیای آدمکش وصد البته دوستانی که در  میان دولتهای فخیمه و عمو سام داشت ! 

او همه دشمنان وکسانی که شاهد زندگی ننگین او بودند از میان برداشت  حال دختر نازنینش مانند بی بی نخودی که روی سبزه عید میگذارند اظهار فضل وکرامات میفرمایند  گاهی از این دولت خوششان !! میاید گاهی از دولت دینی بدششان میاید !!! بستگی دارد ومعلوم هم نیست کارد را درکدام سوی آن چادر مطهرشان پنهان کرده اند .

و....وای بر ما که همیشه دنبال روی نا نجیبان ودزدان وآدمکشانیم انسانهارا رها میکنیم تا در خلوت خود بپوسند واین است سزای ملتی که خود با دست خود چنین افرادی رابر تخت مینشاند وخود بنده وبرده او میشود ، بنا براین باید از یک یک این آدمها دوری کرد .

فریدون فرخزاد به دستور او کشته شد ! بختیار به دستور او کشته شد ! البته با اجازه بزرگترهایش ......و مثله کردن تک تکه کردن مردان بزرگ کرمان به دست او اتفاق افتاد  ونامش را گذاشتند  " قتلهای محفلی  " حال چگونه این ملت رویش میشود که یک قاتل رادر تاریخ خود جای بدهد ؟ هرچند تاریخ ما هیچگاه از پهلوانان به درستی نام نبرده است همیشه این قاتلین وآدم کشها بوده اند  که نامشان جاودان و بر برگ زرین نوشته شده است مانند هلاکوخان  مغول ، چنگیزخان ،  و اسکندر خان !! وجالب  آنکه بیشتر  خانواده ها این نام هارا بر روی فرزندان ذکور خویش میگذارند !!! 

شما سری به کتابخانه های بزرگ دنیا بزنید ، ببینید آیا کتابی را مییابید که درخور فرهنگ ایرانی باشد ، تنها خیام است که بر آسمان ما میدرخشد وحافظ  ودر گوشه وکنارها شاهنامه !ملتی که ادیب نداشته  باشد ویا ادبایش گرسنه باشند محکوم  به فناست . دراین سالهای  من همه تجربیاتم را روی بررسی نوشته ها وگفتار وتغییر رفتار ایرانیان گذاشتم  ویادداشت برداشتم  شاید ، نمیدانم شاید روزی  به دردکسی خورد شاید هم بقول آن شاعر درسکوت بیابان به همراه  استخوانهایم  سوختند  واز بین رفتند .

تا کسی دهان باز میکرد تا کمی اظهار عقیده بکند ، فوراا با تحقیرو توهین وصله نانجیبی چسپانیدن  به او  دهانش را برای همیشه میبندند  ، اگر کسی آمد  راهی جلوی پایشان بگدارد قبلا با زنبیل خاک و خاشاک بر سر راهش ریختند این ملت گرسنه است ، همیشه هم گرسنه بود وآن اربابان  سنگدل ما میدانند عرب را که سیر کردی سرش را روی کونه شترش میگذارد ومیخوابد وخواب حرم را میبیند امااگر ایرانی را سیر کرد بر خواهد خاست وخنجر در چشمانت فرو میکند ( من شخصا این امررا تجربه کرده ام ، غذا دادم حتی لباس تنم را بیرون آوردم وبه او که  گرسنه بدخت  و  مامور بود دادم  ونا نجیبی و زیانی که به حرمت من زد تا امروز باقیست ) !.

 بنا براین این  نکته را همیشه  برای خود نگاه داشته اند که : عرب را سیر و ایرانی را گرسنه بگذار !!!! حال تازه گرسنه اند وای به روزی که سیر شوند دنیارا میخواهند ببلعند بازهم سیر نمیشوند   در دین شیعه رسمی است هنگامی که مرده ها را  بخاک میسپارند کمی خاک درچشمانش میریزند تا شاید دل از دنیا برکند !!! 

و....وای به حال نسل آینده ما یک نسل سوخت ونابود شد ویا اسیر ودربند  حال وارد فاز دوم این جنایات میشویم .
در چنین  دنیایی وچنین  مردمانی  آنچنان اسیر توهمات شده ایم  که همه معیارها بهم ریختند  جنایت  در پشت ماسک سیاست قرار گرفت  تدبیر وهوشمندی  ودرایت  نامی است که به آدمکشان میدهند  آدمکشی زمانی که با مصالح  در آمیخت نامش یک عمل شرافتمندانه  میشود مانند کشتار 67 واعدامهای بی پایان ،  وجنگ هم  زیر عنوان دفاع  از حقوق مسلم یک ملت  نامش مصلحت اندیشی میشود که بسود آقایان است نه بسود ملتی رنج کشیده ودربند اسیر  وعجب آنکه چنان باین اسارت خود خو گرفته اند اگر زنجیر را ازپاهای آنان باز کنید  همچنان زنجیر را  مقدس  میشمارند .ث

در شهر زشت ما  ، 
اینجا  که فکر کوته و دیواره بلند 
 آکنده  سایه  بر سر ز مین و سرنوشت ما 
من سالهای سال 
در حسرت شنیدن یک نغمه  نشاط
در آرزوی  دیدن یک شاخسار سبز
 یک چشمه ، یک درخت 
در باغی  پر شکوفه  ، یک اسمان صاف 
در درون  خاک و آجر و آهن دویده ام ...........ف. مشیری 
--------
به روز شده در تاریخ 07/ 09/ 2018 میلادی / اسپانیا .
پایان