من شکست نخورده ام
چرا فکر میکنی من شکست خورده ام ؟ من در اوج پبروزیم همین الان. به هر کجای دنیا که میل دارم میتوانم بروم در هر هتلی که میل داشته باشم میتوانم اقامت کنم .
مبارزه من برای زندگی وزنده ماندن من شکست محسوب نمیشود تنها انسانهای حقیر ونادان که همه چیز را از دید وسیع ثروت میبینند خیال میکنند انسانهای مانند ما شکست خورده اند
ما شکست ناپذیزیم هیچ چیز در دنیا قادر نیست مارا از پای در آورد ماهیچه های ما محکم وبازوانمان قوی است .؟؟وقدرت روحی ما بیحساب چرا که ما فرزندان دشت نیستیم ما در دل قلوه سنگهای پر قدرت و محکم کوهستان زاده شده ایم با اسب بزرگ شدیم همان حیوان نجیبی که تمدن را بشما نواده های میمون آموخت
تنها خاطره های تلخ گاهی باعث میشود که بی اختیار آآنهارا روی کاغذ بریزم
در حال حاضر هتل جرج پنجم و رستوران ماکسیم فرانسه بد ترین خاطره ها را در من زنده میکند اما آن رستوران کوچک در پشت نتردام که به همراه پسرم رفتیم و بهترین شراب فرانسه را نوشیدیم به همراه مهربانی گارسن ها برایم شیریترین خاطره هاست .
سالهای متمادی است که پایم را به سر زمین ژرمن ها نگذاشته ام هم مونیخ هم برلن هم فرانکفورت برایم بدترین خاطره هارا زنده میکند اما ایتالیا برایم عشق را زنده میسازد از ونیز بخاطر دمای هوایش بیزارم از امریکا ابدا خوشم نیامد
بنا بر این میبینی که هیچ عقده وهیچ آرزویی ندارم روزی لباسهای بوتیک تدلاپیوس را میپوشیدم حال دست دوز خیاط اسپانیایی این منم که به لباس وزن میدهم نه آشغال های ورساچی
.
نه عزیزم من امروز در اوج پبروزیم هنگامیکه میبینم که نوه های من کمر بند سیاه کاراته ویا جایزه میگریند وآنکه از همه کوچکتر است در تیم فوتبال مدرسه دارد برای قهرمانی میجنگد تنها پنج سال دارد اینها خوشبختی های من هستندی که روی پاهایم ریخته تنها باید دست دراز کنم ویکی را بردارم وبه تماشا بنشینم .
اگر چیزی از دوران سخت زندگیم نوشتم تنها بخاطر این بود که به عده ای ثابت کنم بقول بتهوون هرکس خوب ونجیبانه رفتار کند میتواند حتی بر بدبختیهایی نیز پیروز شود . ثریا، اسپانیا ،لب پرچین
یکشنبه بیستم ماه می ۲۰۱۸ میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر