شنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۹۶

ققنوس

بزن از ساغر به روی ما شرابی 
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار ......"حافظ"

در همه کتب  غزلیات حافط   درون ساغر گلاب ریخته اند ! همان ملاهای عهد بوق و حسابی غزلیات را زیر و روکرده اند حال امروز من آنرا در صفحه ادبیات " فاخر"  گذاشتم و در انتظار ملا لغتی ها نشسته ام تا یک یک بمن بگویند که خانم شما اشتباه کرده اید در حالیکه آنها  دارند اشتباه میکنند ساغر متعلق به شراب است و گلاب پاش درونش گلاب  انگار درون آفتابه چای بنوشیم .

بیچاره  امیرخان  همه مانند گرگهای گرسنه از سر بی برنامه گی  و بیکاری بر سر او  شوریده اند  شب گذشته در این فکر بودم اگر او روزی به مقام ریاست جمهوری ایران برسد این موجودات هرکدام به دنبال یک سوراخ موش میگردند  تا پنهان شوند ویا همه چاکر درگاه خواهند شد!

این از خاصیت بشر است با نسیم میلرزد آدمهای مبتذل هم در دنیا فراوانند  بدبختی گناه کسانی است که  نمی دانند چگونه رفتار کنند یا گرایش به چپ دارند یا به راست یا به اندوه  این بشر نقص های زیادی دارد که خود در پی
 مداوای آن نیست  
بدبخت بخواب رفته را بیدار نکردن بهتر است ، خوشبختانه من با دیگران به یک جوال نمیروم  من به همه چیز احترام میگذارم مگر برایم خیانت ثابت شود .
روز گذشته مردی با یک گوشی بزرگ میکروفن انگار دریک استودیوی بزرگ چند هزار نفری دارد برنامه ضبط میکند شل وارفته او هم شروع به بدگویی از آن مرد مورد خشم گروهی  کرد  زیرش کامنت نوشتم تو کجا بودی؟ چقدر میگیری برای این برنامه های چندش آورت ؟ .

بیکاری بد دردی است انسان مینشیند وسوزن جوال دوز یا بخودش فرو میکند یا به دیگران .
من تنها دلم برای روح خودم میسوزد که زمانی میبینم دچار مشگل شده  در کنار این چرندیات من از روز اول با آن بانو سر خوشی نداشتم گویی زن پدرم بود و ثابت شد که احساس من چندان بیراهه نرفته است ، اول سیندرالا بود بعد پشت او به نسل سی ام محمد میرسید و کم کم از شاه میزد جلو ( که زده بود) و میرفت تا ریشه ا را دربین مافیای سر صخره  دریای مدیترانه  بیابد کاری ندارد اگر دختران منهم یکی از آنها روزی ملکه یک سر زمین میشد بطور حتم شجرنامه میرزا اقاخان کرمانی از قعر چاه برون میامد ویا  نسب من به ویکتوریا میرسید !  باید بدانیم که پادشاهان و ملکه ها و پرنسس هارا بنیادهای مد وزیبایی ومواد وکارخانه داران مانند مهره شطرنج میگذارند وبر میدارند و باید تا ابد نوکر آنها باشیم به هر طریق شده مماشات ویا حد واندازه خوراک وروزی وبطور خلاصه منافع  آنها را فراهم وحفظ  کنیم تا ناگهان یکی از عزیران ما  خودکشی نشود و یا خود ما خودکشی نشویم ! .

خوب در نظر عامه اگر تو از شاه خوشت نیاید پس " چپی" هستی ! شاه همیشه درطرف راست است و" راستی" حال اگر نظیر اقامحمد خان قاجار دوهزار چشم را هم برون آورد مهم نیست و اگر تخم و ترکه اش بخاطر لرزیدن آتچه درون شلوارشان هست نیمی از مملکت را به تاراج دادند آنهم مهم نیست القاب دریک طومار نوشته شده است واین القابند که کار میکنند .

بهر روی در حال حاضر آن مرغ سکوت کرده و در پنهانی مشغول کار است روزی دوباره سر در میاورد او بیکار نخواهد نشست ..
دران دنیا همه چیز زور است حتی عشق خاصه عشق که انسان را بنده میسازد موجب میشود  که لنسان به سرشت خودش نیز دروغ بگوید  مایه پستی میشود .

او از گروه کسانی است  که بیصدا و گمنام  ناگهان روی صحنه ظاهر شد و تارهای  مراقبتی پنهانش  هوای او را دارند  و ممکن است روزی همان تارها نیز ناگهان بر روی اسمان آن سر زمینی  که میرود تا به یک صحرای جدید تبدیل شود ، پهن کنند .
آبهای زیر زمین فروخته شد  شهرکها  وواحه ها آباد شدند سر زمین ما تبدیل شد به صحرای کویر حال ما دراینسو نشسته ایم وبر سر چند تار موی گلابتون بانوی شهرمان مرافعه داریم  و پسر مامانی کاکل بسر هم هر روز پهنا باز میکند ودر هیبت یکی از همان غولهای مافیای ناگهان سر به شورش بر میدارد ، کسی چه میداند .

بهر روی بمن مربوط نمیشود از من گذشته چیزی دیگر تا پایان راه نمانده کم کم باید رفت و وای بر آیندگان و وای بر نا بینایان .
جان غافل  را سفر در چار دیوار  تن است 
پای خواب آلوده را منزل کنار دامن است 

هر که ترک سر نکرد از زندگانی  بر نخورد 
راحتی گر هست کفش تنگ از پا کندن است ......"صائب تبریزی"
پایان 
 ثریا ایرانمنش / » لب پرچین « / اسپانیا / 02/09/2017 میلادی /..