در نظر ها خوار وبر دلها گران افتاده ایم
ما وغم گویا که از یک آشیان افتاده ایم ......" ارشد هروی"
آهای ملت شریف ونازنین ونجیب ایران !
باید به عرض برسانم که بیهوده وقت خودرا برای تجدید وتمدید اربابانتان تلف نکنید تنها اگر میتوانید مانند بقیه شما هم از این فرش فرسوده تکه ای ببرید ودرخانه هاینان پنهان نمایید تا کسی آنرا نبیند ، همین وبس .
ارامنه حق وحقوق آوارگی خودرا سر انجام به دست آوردند ، اقوام یهود توانستند به عالم ثابت کنند که تا چه حد رنج بردند وما؟؟؟ تنها میتوانیم خود ودیگران را بفریبیم .
ایران ما وملت ایران درهیچ زمان از ازمنه های گذشته وحال واینده خود مختار حاکم بر سرنوشت خویش نیوده ونخواهد بود مگر آنکه ، مگر آنکه باز مردی از میان برخیزد وان مرد هم اگر توانست منافع را حفظ کرده ولقمه های بزرگ را دردهان همیشه گشاد وشکم های سیر ناشدنی ارباب بزرگ بگذارد باز سرنوشت او همان خواهد شد که بر دو شاه ما رفت . یعنی : خوش آمدی ترا بخیر بما شر مرسان ) !
ما همیشه یا باید رهبر داشته باشیم ویا قیم ویا شاهی که یکته تاز و سرکوبگر و دیکتاتور باشد مانند هیتلر ، هیتلرهم اول انسان خوبی بود گیاهخوار هم بود از آزارواذیت حیوانات رنج میبرد اما امروز نماد کوره های آدم سوزی او شرمندگی ابدی را برای او باقی گذاشت نیمه مردی هم بود چندان میلی به زن نداشت !!
ما هیچگاه خود از میان خود وبه میل خود نتوانسته ایم کسی را برگزینیم که برما ریاست کند ودرعین حال با ما باشد نه با اجنبیها
از قدیم وندیم از زمانهای خیلی دور تاریک خانه یا فراموش خانه ویا به روایتی همان قوم " فراماسون " با یک چشم خود مارا زیر نظر داشته اند منابع که تمام شد سر زمین که به تلی از خاک تبدیل شد ه مارا رها میکنند تا مانند مردمان فقیر سایر کشورها بجای نان خاک بخوریم وبجای آب ادرار حود ویا کودکانمانرا .( از همین حالا تبلیغ نوشیدن ادرار شتر را میتوان روی رسانه ها دید) !!!
یا امریکا اربا ب بوده ، حتما( بی بی سکینه باید سهم الویت را داشته باشد )ویا روسیه ارباب بوده تنها مانده که ازاین روزها کشورهای امریکای جنوبی هم دستی بما برسانند آنهم از نوع مافیای مواد .
چرا ؟ ما اینطور شده ایم ؟ چرا ؟ ، چرایش اسان است از یک خربزه زودتر خرید وفروش میشویم بیا بابا بگیر و خیرش رو ببر همین ؛ نه بیشتر ! معلومات داریم ، این معلومات را تا امروز ما درکجا بکار برده ایم که به مملکت ما کمکی برساند چند کارخانه تازه نوساز هم که ساخته شد این اجنبهایی که ازجانب عدل الهی مانند فرشتگان جهنم بر وارد شدند آنهارا به باد دادند وحال زمینهایش را برای فروش گذاشته اند( کارخانه ارجمند ) را میگویم وارج را .روغن نباتی قورا ، شرکت ایران ناسیونال را وغیره ....
نه ، ما هیچگاه نه گاندی خواهیم داشت ونه ماندولا ونه نهرو ونه آلنده ، آنها حقیقتا برای و.طنشان جان دادند .
ما تا صحنه را تنگ میبینم یا مانند گربه وحشی میشویم چنگول میاندازیم ویا فرارمیکنیم ویا فورا مانند بوقلمون رنگمان عوض میشود ، بهر روی کار ما فرار است آنهم فرار به کشورهای خارجی ونوکری وبردگی آنها را با چه افتخاری که رفته ایم زیر پرجم آنها وآنها بما حقوق بخور نمیری میدهندواحیانا مارا به اشپزخانه بزرگشان میفرستند تا ته کاسه هایشانرا بلیسیم .
ما هیچگاه از خماری وخواب بیدار نخواهیم شد فعلا دم غنمیت است ( خیام فرموده ) اما ابو علی سینا چیزی نفرموده ، حکیم زکریای رازی چیزی نفرموده ، حافظ فرموده ، مولانا فرموده ، باندازه ای که ما شاعر وطنز پرداز ومتلک گو وضرب المثل داریم در فرهنگ هیچ کشوری ازدنیا دیده نمیشود .
حال چگونه میخواهید بر سرنوشت خود پیروز شوید ایران ملک پدری شما نیست میراث شما نیست تنها نام شمارا دردفتری ثبت کرده ان وبقولی شما به ثبت رسیده اید که درگوشه ای از این خاک پای به دنیا گذاشته اید آنهاییکه فرمانفرمایی میکنند بخاطر شما نیست بخاطر ( ارباب) بزرگ است شما بردگان بینوا خیال میکنید با پوشیدن چند دست لباس شیک وگذاشتن یک پوشت ویک پاپیون داخل آدمها شده اید ویا فراک پوشیده اید وخودرا لرد بحساب میاورید ، ...نه همین لباس زیباست نشان آدمیت ......
هند هیچگاه از لباس وطن خود دست نکشید نه تنها آنهارا گرامی داشت بلکه به سایر کشورها نیز فرستاد ژاپن هیچگاه از لباس سنتی خود بیرون نیامد وچین بهمان گونه حا ل به کلاه نمدیها میخندند همان کلاه نمدیها بودند که تا امروز ایران را نگاه داشتند نه شما شیک پوشان کنار اقیانوس ها .
ما همیشه ترسیده ایم ، از یک لولوی سرخرمن از یک مترسک که لباس کهنه خود مارا پوشیده است هیچگاه باین فکر نبوده ایم که چرا درب خانه را محکم نمی بندیم ودزدرا راه میدهیم وخود حاکم سرنوشت خویش نیستیم . درزما ن شاهنشاه فقید که روانش شاد ما خوب زیستیم اما همه میدانستیم که حبابی هستیم روی آب وبه زودی خواهیم ترکید ، حال همه راه افتاده اند به دنبال میراث خوار او بی آتکه بدانند که وظیفه او درقبال اربابان چه بوده وچه هست ، آنها میدانند که ما با یک بادام فرو رفته درون عسل چگونه فریب میخوریم ، ایران میراث هر ایرانی است ومتعلق به هرایرانی میباشد نه ارث بابای دیگری مانند قاجاریه وخلفای بنی امیه .
ایرانی را ببازی نمیگرند تها اورا میفریبند تا او دیگری را بفریبد زندگی ما درفریبها میگذرد ودراشعار زیبای شعرای بزرگمان
پای منقل.
درخم ابروی یار ، درمیان زلف افشان دلدار وکمی جلوتر رفته میان دوپستان او جای خواهیم گرفت ، آنهم تنها دردنیای خیال .
نگاهی به هنرمندان خود فروخته ما کافی است که بدانید حقارت روح ما تا کجا ها رفته عده ای گوشه ای نشستند ودرسکوت جان دادند وعده ای معرکه گیر ومیدان دار شدند آنهم نه به نفع ملت شاعر برای " نرودا" شعر میگفت نه برای آن دختر بدبخت کوچه های حلبی آباد ، برای دل سوخته خودش از هجران یار که نتوانسته شب را با او به صبح برساند نه برای مردی فقیری که تنها یک پا دارد وباید چند نفرا نان بدهد ، نویسندگان مترجمان را دیگر نام نمی برم که همه درصف خدایان نشسته اند ، وروزی نامه ها هم تکلیفشان معلوم است باد از کدام سو میوزد ؟.....
در لندن وکمبریج که بودم سر فراریان رژیم شاهی باز شد همه درجه دار وهمه با دنگ وفنگ حال از ترس ریش گذاشته موهارا بلند کرده بشکل شمایل گدایان ویا بقول خودشان دارویش اما پولهایشان دربانکهای جرسی دست نخورده که هیچ بقیه را هم با کمک سپاه بخارج میاوردند ؛ " مانند بزرگانی که از بردن نامشان معذورم هم از توبره میخورند وهم از آخور " وهنوز از پول نفت وسهام آن بهره میبرند ، وبظاهر برای مردم بدبخت وفلک زده فقیر مردم ایران دل میسوزانند ...اگری دلی داشته باشند .
همه ژنرال پنبه ها وهمه سفرای سابق عکس شاه را از روی طاقچه برداشتند وعکس آن منحوس وشیطان را گذاشتند منافع ایجاب میکرد ...اوف واقعا گاهی از یاد آوری آنهمه کثافت روح دلم آشوب میشود . تمام
در میان دین ودنیا دست وپایی میزنیم
هم ازاین وامانده ایم وهم از آن افتاده ایم
شد زبان درکام منطق ما زتنهایی گره
ساالها شد چون جرس از کاروان افتاده ایم
فقط میخواهم بنویسم که " ما چندان هم خرنشده ایم " همین .
پایان
ثریا ایرانمنش / » لب پرچین« . اسپانیا / نوشته شده درتاریخ 26 آپریل 2017 میلادی برابر با 6/2/1396 خورشیدی .