یکشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۵

فضل فروشی ملا

آه...
امروز چقدر متاسف وچقدر غصه دارم  حال باد وباران ویرانی که بخانه منهم حمله کرد بدرک ازاینکه نتوانستم در طول اینهمه سال  ازاین  فضل وکمال سکس وپایین تنه بهره برده وفیض قدسی را ببرم وهمسرم را کامروا کنم کلی بخودم لعنت  فرستادم یعنی خودمرا سرزنش سخت کردم .

امروز از رادیو صدای ایران  ملایی داشت دستور سکس وبغل خوابی ( البته برای همسر ) فکر بد نکنید !! یادتان باشد که درجمهوری اسلامی محمدی زندگی میکنیم وباید از فیض ومعلومات آنها بهره کامل ببریم حال من بیعرضه  خاک برسر اول زودتر زدم بچاک بعد هم با شوهرم  زد وخورد داشتیم که چرا اینهمه معشوقه میگیرد ویا با فلان خوانند لگوری کاباره ها میخوابد ، خوب خاک برسر بلد نبودی  اورا با خود همبستر سازی  مشتهایت را گره میکردی  ومیگفتی  اول دهانترا بشور مسواک بزن ادوکلن  بز ن لباس تمیر بپوش بعد  بیا روی تختخوابت بخواب ، آخر تختخوابهایمان هم هرچند چسپیده بهم بود اما جدا جدا بودندهرکس ملافه وتشک خودشرا داشت ، بگذریم جناب ملا دراین دستورات  کلی فرمایشات فرمودند که من الاغ ابکلی  از انها بیخبر بودم 

اول - هفته ای دوبار باهمسرتان بخوابید واگر او حالی نداشت شما باو حال بدهید چگونه ؟ آهان ، یک دامن کوتاه چاک دار بپوشید تا او پشت زانوان شمارا ببیند  اه ....نمیدانید این پشت زانوان چقدر مردرا تحریک می....کند !  بعد روبروی او بنشیند وپاهایتانرا رویهم بیاندازید بالاتنه   را هم کمی لخت کنید نمیدانید این حرکات چ.....قدر مردرا تحری.....ک میکند !! خوب اگر پوستتان سفید بود حتما لباس زیر مشکی بپوشید نمیدانید این  رنگ لباس سیاه روی پوست سفید چقدر......م....ردرا..... تحریک میکند !!! " بگمانم درهمان حال بیچاره حالت انزال باو دست داده بود  !!!
سپس خوب !! مرد دیگر حالش خراب شده وفورا ترا به رختحواب میکشد کارش را میکند ومیرود میشوی توالت مرد ......

آخ ایکاش پوست من سفید بود لباس زیر سیاه وکوتاه میپوسیدم وروبروی همسرم مینشستم موهایمرا ولو میکردم لبانمرا قرمز میکردم واورا به رختخواب میکشیدم ودرهمان حال باو میگفتم یک نگشتر زمرد را دیده ام  برایم میخری او هم درحالیکه نفس نفس میزد میگفت اره عزیزم تو......!!!! 

یا مثلا بانویی را  میشناختم که همسرشان زیر شیلنگ اکسیژن بودند خانم مشغول بافتی چند نفر هم دورش نشسته بودند آقا خانمرا صدا میکد  بیا دستهایمرا بمال .... خانم میرفت ساعتی بعد درحالیکه تنکه اشرا درون جیب روبدشامبرش میگذاشت میرفت به توالت ، اوف ....حلم بد شد .

خاک برسر ، برای  همین است که امروز همه طلاهایتنرا از تو دزدید داد به فاحشه ها وهرچه پول داشت برای فاحشه ها ازشوهردار تا بیشوهر از خواننده تا سکرتر خرج کرد چون  ....بلی چون تو جنده نبودی وزیر پیراهن سیاه هم نمیپوشیدی!!!

لباسهای زیرت میبایست مانند برف سفید باشند ملافه ها همه اتوکرده خوشبو وسیگارهم حق نداشت دراطاق خواب بکشد خوب معلوم است تو اصلا راه ورسم شوهرداری را بلد نبودی چسپیدی  به بچه ها که آنها بیگناهند ! خوب حالا بخور ایوانت  ویرانشد خانه ات ویران شد وخودت تنها ماندی . چون بلد نبود ی لباس زیر مشکی بپوشی وپاهایت را روی پاهایت بیاندازی وچشم درچشم او بدوزی که بیا گربه ماده به معو ومعو افتاده وترا میخواهد .
بیخود نبود که آن آقای محترم میگفت تو غرور مردان را میشکنی ، راست میکفت من بلد نبودم چهار نقش را بازی کنم . 
اما به راستی که از گفته های این  ملا حظ کردم خیلی با حال بود حیف که کمی جوانتر نیستم تا دوباره برگردم وراه اورا ودستورات اورا اجرا کنم / .پایان / ثریا ایرانمنش " لب پرچین / اسپانیا / نوزدهم فوریه 17/