شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۵

فراغت اندیشه

اگر نه باده غم دل زیاد ما ببرد 
 نهیب حادثه  بنیاد  ما زجا ببرد
فغان که با همه کس غایبانه ساخت فلک
که کس نبود که دستی از این دغا ببرد
----------
مانند هر نیمه شب بیدار شدم ، خواب از سرم پرید اخباررا خواندم!  ونتیجه گرفتم که خیر امکان دارد یک " واترگیت " جدیدی بنیاد گرددو این ریاست جمهور مامانی بیتجربه را از کاخ به کنج برج خویش براند ، چرا که نمیداند ونمیتواند باروزنامه نگازان یا روزی نویسان باج بدهد وآنهارا باخود همراه کند این موسسات برای همین بوجود آمده اند هرکجا وهرچه بیشتر باشد سر خررا به آن سو کج میکنند ، 
نوشتم ونوشتم  دست آخر دیدم خیز چاپ نمیشود وتابلت نوشت که اینتر نت نداری ، برخاستم وبه اطاق دیگر رفتم دیدم که اینترنت دارد مانند ماه شب چهارده به همراه ستارگانش میدرخشد بنا براین آنجا قفل شده بود گویا زیاده روی کرده بودم نیمی از نوشته ها پاک شده بودند ، او کی ، توکی ، فردا دوباره شروع میکنم اما نه ان چیزی را که شب گذشته درمغزم نشسته بود همه برباد رفتند دگر بار باید به کاوش بپردازم  به دنبا ل سوژها بگردم وکلماترا بیابم ، اگر این یکی هم دچار دل پیچه  شد قلم ودفتر هست !!!

نوشتم که  ، ارثیه ابوعمامه هنوز در امریکا پا برجاست با آوردن  جند صد تن ملای عمامه بسر وهزاران نفر پامنبری که حتی یک کعبه هم دروسط مسجدشان ساخته اند تا مومنین رو بسوی آن قبله نماز بگذارند ، نوشتم گذشته از آن چند صد خانقاه درسرتاسر امریکا گشایش یاقته تا مردمرا بشکنند واز خودشان برون کنند شعوررا از آنها گرفته بجایش مشنتی پهن جایگزین کنند ، نوشتم این سه مذهب با هم قوم وبرادرند اگرچه بظاهر دشمند کلیسا نبود ، مسجد هست واگر مسجد نبود کنیسا هست واگر کنیسا نبود خانقاه هست وکسانی از زندگی شیرین بهره مند میشوند که برده آنها باشند وبرده دارن آنهارا میپرورانند .

این یکی هم مانند نیکسون سرنگون خواهد شد مگر با زور وتهدید دوستان !! ویا آنکه اوراخواهند خرید ناگهان  یکشبه تبدیل به یک مسلمان زاده میشود و شجرنامه خودرا که مثلا به ابومسلم ابن الخیر میرسد نشان میدهد .
وای به روز کسی که نتواند با این کاروان همراه شود روزگارش تیره وتاراست نهایت آنکه مانند یک حیوان چیپسی درون گردنش میگذارند واز تمام حق وحقوق یک انسان محروم شده مانند آن مهاجرین وآوارگان درپشت سیمهای خار دارد تکه تکه میشود.
 درآن سر زمین هم همه چیز هست توابینی که از خانه های عفاف آمده اند ویا خود خانه دار بودند حال درکسوت پیش نماز میل دارند همه را نیز به درون  چاه چمکران بفرستند آنهم دربلاد کفر وشیطان بزرگ !!.

نیمی از سر زمین ایران دچار سیل وویرانی وخرابی سد های قلابی شدند و آخوند  روی منبر میخندد ومیگوید "
این دعای ما بود خداوند برایمان برکت فرستاد ، بلی  مانند جنگ که براینان برکت آورد تو جایت محکم وگرم ونرم است باران وسیل وبرف ویخبندان برای تو یک منظره زیبا وبرکت خداوندی است عزیزکرده هایت درکلویهای شبانه لندن وپاریس چهار تا پنچ کوله بار زن را به دوش میکشند مهم نیست اگر روستاها ، خانه های گلی ودشتها ومزرعه ها ویران شوند آنهارا خداوند غضب کرده چون رو بسوی قبله تو نداشتند.
 در این دیار هم چند تواب بودند که با  تیر غیب رفتند به آن دنیا حال نمیدانم چند نفررا  به راه راست برده ومسلمان حقیقی کرده اند ؟ 
خوب ، بنا براین میرسم به گفته های همان مسلمانان حقیقی که از دیر زمانها برایم افسانه میخواندند که دنیا یکی خواهد شد وهمه دارای یک مذهب ودین خواهند بود وهمه از یک معبد دستور میگیرند ، بنابر این چرا غصه بخورم که شهرکها وروستاهای کهنه در زادگاهم ویران میشوند ازنو خواهند ساخت ، مهم نیست یک قحطی زودگذر است ، یک صافی یک الک تا درشتهاراجدا سازند وخاکه ریزه هارا بیرون بریزند واز آنها خشت درست کنند برای بناهاهای جدید .

خدایان تازه ای ظهور خواهند نمود وپیامبرانی که با زبان ما سخن خواهند گفت  اما باید شعور ومغز را بدهی ودرازای آن مانند روبات ها راه بروی دستوری بنشینی ودستوری بخوابی . باید بشکنی خورد شوی واز نو ساخته شوی آنچه که تو امروز نامش را عقل وشعور دراین کالبد کهنه میبنی وبه آن مینازی قابل قبول دنیا ی نوین نیست روزی ترا هم خواهند شکست  وکتابهای قدیمی وکهنه ات را نیز به دست آتش خواهند سپرد ..پایان 

به کام  وآرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل 
چه فکر از خبث بدگویان  میان انجمن دارم 
سزد کز خاتم لعلش  زنم لاف سلیمانی 
چو اسم اعظم  باشد چه باک از اهرمن دارم ......" خواجه شمس الدین محمد شیرازی .حافظ"