پنجشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۵

فرصت طلب

امروز دریکی از برنامه های روی سایت  چیزی دیدم که دو شاه بلند روی سرم سبز شد وسرم تبدیل به مزرعه اسفناج !بیاد کتاب  مرحوم جمال زاداه و" خلق وخوی "  ما ایرانیان افتادم ، درتمام این مدت من به این پیر مرد ایراد میگرفتم که رفته درکنار دریاچه لمان  " سوئیس" نشسته وکتاب مینویسد وایراد میگیرد ! اما امروز دانستم که حق با او بوده است وچرا ازایران رفت وچرا دلش تا آخرین لحظه درایران ماند ومن درآخرین روزهای عمرش بهمراه شادروان  دوستی درخانه سالمندان بدیدارش رفتم تا باو اعتراضم را بکنم درسن یکصد سالگی هنوز هوش وحواسش سر جا بود من شرمنده سرم را پایین انداختم ، حال امروز بیاد او و کتابش افتادم   دریک تظا هراتی  که این روزها درسر تا سر امریکا برپاست مردم به کوچه ها میایند  ساکت وآرام راه میروند بی هیچ شعاری وخوانندگان جوان دراروپا میخوانند که ما تسلیم نمیشویم حرف آنها ایراد به دموکراسی دروغینی است که بردنیا حاکم است واعتراض زنان در امریکا به ریاست جمهورشان طی یک برنامه تعیین شده وتامین شده مالی میباششد که کم کم فروکش خواهد کرد ،در یکی از پس کوچه های خالی پشت به دیوار یک میکروفن جلوی زنی را گرفت بدون اینکه میان جمع باشد وپرسید :

 آذرخانم ، شما اینجا چکار میکنید ؟ ایشان درجواب فرمودند ، پس کجا باید باشم من هرجا تظاهراتی برپاست آنجاهستم برای حقوق زن !! وحقوق انسان ، بقول فرنگیها " گود فور یو " اما آیا توانستی تظاهراتیرا شکل بدهی بر ضد بیعدالتی که در قبال هموطنانت میشود ؟ آیا توانستی  صدایت را بگوش دنیا برسانی که درسیستان وبلوچستان سیل همه جا را ویران ساتخته مردم بی خانمان وآواره ولاشه ها روی آب افتاده اند وکسی نیست تا بفریاد آنها برسد ؟ کجایی هستی ایرانی ؟ یا امریکایی ؟ البته امریکایی درکنار ( سرکارعلیه بانو عفیفه ونجیبه  مادونا) هرجایی صرف بکند فورا ایرانی میشوی ومصاحبه  پشت مصاحبه تشکیل میدهی  آیا از نعمتی که به این کمپین تظاهرات داده شده بتو هم چیزی رسید؟ 

چرا راه نیفتادی واز زنان وکودکان بدبخت سر زمینت دفاع کنی که مورد تجاوز گروهی قرار میگرند وپسران درکنار قربانیانشان عکس سلفی میگیرند ؟ چرا از آتش سوزی و.چرندیاتی  که ملایان احمق بخورد مردم میدهند چیزی نگفتی تازه این ویودیو هم خصوصی بود ترا که تکیه به یک دیوار داده بودی وتظاهرات درپایین ببود نشان میداد تا چه حد مردمرا احمق فرض کرده ای ؟ چند دختر بچه نوجوان بی آنکه لای کتابی را باز کرده باشند چرندیات ترا خواندند وانداختند دور وکتابهایت همچنان درفروشگاهها خاک میخورد  .

بتو هم میگویند فرصت طلب از فرصتی برای نمایش دادن خودت استفاده میکنی اما میدانی من روزی چند خواننده دارم ؟ بین پنجاه تا هفتاد نفر ومیدانی روزی چند ایمیل را باید پاک کنم ؟ یکصد وشصت تا دویست را بی انکه نامم درلیست وچهره های نویسندگان وپژوهشگران ومدرسین قرار گرفته باشد ، گاهی به سختی میتوان زیر کم رنگ نور این لامپ حروف را ببینم اما همچنان مینویسم واعتراضم را بگوش مردم جهان میرسانم ، اگر چیزی بنظرم عیر عادی آمد فورا آنرا عیان میسازم حس وشامه من دراین مورد  بسیار قوی است وتشخیثم در انتخاب نوشته ها واشخاص وهدفشان خیلی زود درست از آب درمیاید  
 .
بلی ، ما ایرانیان فرصت طلب هستیم واز هر پیش آمدی برای خود صحنه ای میسازیم مانند یک آرتیست پیر از کارا افتاده که به زور رنگ وگریم میخواهد جوان مانده ونقش مادام کاملیارا بازی کند  ، ببخشید که شمار با آن زن مقایسه میکنم اما تکلیف ما با مادام کاملیا یا مارگریت گوتیه روشن بود اما با اشخاصی مانند شما ، نه! سر درکم شده ایم .

امروز خیال داشتم داستان[ پرنده آبی] را که سالها قبل درمجله " پر " در واشگتن نوشته بودم دوباره انرا نوسازی کرده وبنویسم اما دیدن چهره شما با آن لب ولوچه وآن ادا واصول وآندروغ بزرگ  مرا ودار کرد که اول بنویسم :

ما ایرانیان بیهوده میکوشیم سر زمینی داشته باشیم ، ما ایراانیان به خوابیدن درخانه دیگران عادت کرده ایم هرچه پیش آید خوش آید وبقول ننه جانم هرجا آشه قنبرو به پاشه یعینی هرجا آش هست قنبر هم کنار دیگ نشسته .

امروز از دیدن صحنه مردان سوخته جگرم سوخت وآن اخوند احمق بالای منبر میگوید این دراثر بی حجابی زنان ودختران  آن محله بوده است نمیگوید ما آنرا به آنش کشیدم تا دوباره بسازیم وسر قفلی بیشتری از مغازه داران بدبخت بگیریم درعین حال مردم مرگ آن قاتل را نیز بفراموشی بسپارند وانتخابات راهم نبینند تنها بنشیند وبه چرندیات گوش کند وخلیفه درخلوت کنار منقلش بگوید " 
حال که عزا دار هستیم بعدا  بروید پی مقصر !!! بعدا هم فراموش میشود اما چه کسی پاسخگوی آن زنان وبچه های  گرسنه ای اسنت که به پدرانشان افتخار شهادت داده اید خاک عالم برسرتان وبر سرما  ، چه کسی میرود بکمک مردم سیسنان وبلوچستان که در واقع این سیل بمعنای جدایی آن قسمت از سر زمین ماست که فروخته شده است ، نه آذر خانم کار شما بهتر ایست جلو.ی دوربینها بایستید وخودرا یک مبازر یک قهرمان  درحد ژاندارک نشان دهید . پایان 
--------
من از اسارت شب بیزارم وشرمسار 
من بشما ای خونخواران وجباران  به خشم مینگرم 
وقبل از طلوع آفتاب فریادم را  بر ستون صبح مینشانم 
خون قربانیان شمارا غرق خواهد کرد  
درهمان قربانگاه  خدایتان 
به هنگام خواب ودر بیخبری .
--------
ثریا ارانمنش " لب پرچین: اسپانیا .
26/01.2017 میلادی /.