پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۹۴

پاندورا

 شب گذشته  تمام شب خواب شاه توت وآلبالورا  دیدم ، دوچیز خوب که دراین سوی آبهای مدیترانه پیدا نمیشوند ، مدیترانه ، چه همه از آن بیزارم ، روزی برایم چقدر جاذبه داشت ، درکنار مردم خونگرم ایتالیایی ومردم دلچسب وخوش گذران  اسپانیایی  از سر زمین یخ ومردمش فرار کردم وبسوی آبهای گرم روی آوردم بی آنکه بدانم چگونه مرا خواهند سوخت .
این سر زمین هم دست کمی از یونان ندارد ، نمیدام چرا امروز بیاد پاندورای یونانی افتاد م ، نام پاندورا خیلی زیباست این روزها در جواهر فروشیها هم میتوان دستبند وگردنبهای گرانبهایی بنام " پاندورا" یافت تا آنهاییکه شهوت اصالت تمام وجودشان را گرفته آنرا بخودشان بیاویزند ، بی آنکه بدانند پاندورا یعنی چی وکی بوده است ؟.
 پاندورا معنای ( همه هدایا ) را میدهد  ونام دوشیزه ای بسیار زیبایست  که دریونان از خاک رس ساخته شده است  وخدای خدایان زئوس به کالبد آن دمید  وباو زندگی بخشید ، زمانیکه پرومته به خدای خدایان خیانت کرد وآتش را از او دزدید وبه دست بشر داد وشیوه بر افروختن آنرا نیز به بنی آدم آموخت  زئوس بر او خشم گرفت  اما پاندورا با جعبه جادویی که  در دست داشت وبسوی پرومته |آمد تا اورا بفریبد وبه عقد وازدواج او درآید ، اما پرومته دل درگرو دیگری داشت  وفریب زیبایی اورا نخورد وبسوی دلدار خویش رفت ، اما پاندورا بیکار ننشت وبخانه برادر پرومته رفت وبا جعبه جادویی خود ، ودرآتجا درب آنرا گشود  انبوهی از بیماریها وآتش وبدبختی بیرون ریخته شد  ودر میان ابنای بشر منتشر گردید  وزمانیکه بشر به بدبختی بزرگ خود پی برد تنها یک چیز بود که اورا ممکن بود نجات دهد وآن ( امید) بود !  به همین دلیل هم توانست دربرابر نا ملایمات وسیلابها وبدبختی ها ایستاد گی کند .
زمنانی فرا میرسد که امید روی به مرگ میرود بهر روی هر چیزی وهر جسمی وهر حرکتی روزی تاریخ مصرفش به پایان میرسد وامید نیز کم کم جای خود ار ترک کرده وانسان به نا امیدی پیوند میخورد ، دراین هنگام است که فاجعه رخ میدهد .
بد ترین دوران زندگی بشر این است که دچار نا امیدی مطلق شود / تا آنجاییکه بتوانم سعی میکم از هر سوراخی وهر گوشه ای برای خود روزنه ای بیابم تا دچار بیماری نومیدی نشوم .
روزگار دچار خشم  دچار رنج است 
دریغ ودرد که اینهمه رنج در کالبد من جای دارند 
آنانکه شیفته این جهانند ، مانند یک پیچک به دور زندگی 
مپیچیند 
دیگری با اندوه  سعی دارد  خویشتن را به آسمان نزدیک کند 
چه شادمانی بزرگی دارم من 
در یک زندان انفرادی!!!وحقیر
دوراز دسترسی به آن واماندگان 
وبازندگان 
ودرندگان 
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 12/11/2015 میلادی .