یکشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۹۴

#آلبوم 

به آلبوم شبى تا سحر نظر كردم 
بياد عمر گذشته  شبى سحر كردم 
بياد بود عزيزان ، دمى به سر بردم 
شبى دو مرتبه با عمر رفته سر كردم 

مناظرى زحيات  گذشته را ديدم 
بديدم آنهمه  وديده پر گهر كردم 
بكوه وباغ ودر ودشت و بوستان 
سفر به كوير  ودشت وبوم در كردم 

قدم به دوران طفلى نهادم واز شوق
دوباره ديدنى از مادر وپدر مردم 
معلمان و مديران ودوستان را
بنظم مرتبه صفحه مستقر كردم

بيادم آمد شبهاى امتحان كه بجهد
بشوق  درس وهنر ترك خواب وخور كردم 
در امتحان گذراندم بهار عمر وخزان 
به سخره گفت چرا كار بى ثمر مردم  ،،

بياد آنشب .......
قرار آتيه با تار زلف او بستم 
به مهر بوسه اش امضاى معتبر كردم 
بشوخى آن سر گيسو گرفتم وگفتم 
كه روز خويش از اين شب سياهتر كردم 

بهردرى كه شدم بى نتيجه برگشتم 
درى گشوده  نشد  خويش دربد ر كردم 
سياهه ايست ز عمر  آلبوم ومن هرسال 
ز عكس تازه چو عمر ش سياهتر كردم 
حيات ما همه غير از فسانه چيزى نيست 
من اين فسانه در اين مختصر كردم

سروده : شادروان استاد باستانى پاريزى

وايكاش سروده اى نيز بر زندگى بى محتوى ما نيز ميافزود  كه از فرط تنهايى وغربت گاهى ببوى پشگل گوسفند هم راضى ميشويم ويادمان  ميرود كه كجا بوديم ، با كه نشستيم ، چها گفتيم ،چها شنيديم وچه درسهايى فرا كرفتيم افسوس كه آنهارا نميشود در ألبوم عكس جاى داد ، آنها درون سينه ميمانند ، ثريا  
يكشنبه ١٥/١١/٢٠١٥ ميلادى