پنجشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۹۴



زنده ماندن ما 

اگر خوب وبه چشم واقع بينيى به دنيا نگاه كنيم ، نوعى ترس ووحشت ونوعى خوف  مارا در بر ميگيرد ، همه جا كم كم يكسان شده ويك شكل ، از غذا ها گرفته تا ساختار  شهرها وسر زمينها ، غذاى ما كمتر شده  از أنچه كه گمانش را ببريم ، به گوشتهاى بسته بندى شده درون پلاستيكها همه يك رنگ وهمه يك شكل ، ديگر نميتوان اعتماد كرد ، كشاورزى سنتى  كم كم دارد از بين ميرود وزمينهاى زراعتى دچار أتش سوزى عمدى ويا غير عمد ميشوند و رودخانه ها طغيان ميكنند ، هوا بشدت جا بجا ميشود ، نامش را ميگذارند " عوامل طبيعى"  ويا اگر خيلى احمق تر باشيم نامش را ما ميگذاريم " بلاى آسمانى " !.
ترسناك است واقعا ترسناك است ، ديگر نميتوانى از كشورى به كشور ديگر براى سياحت سفر كنى هركجا بروى أسمان وزمين وجاده وساختمانها  يكى ويكجورند ، خاطره اى برايت باقى نميگذارند ،  اثار باستانى گذشته يا به دست وحشيان وآدمخواران ويا به دست عوامل طبيعى؟؟!! از بين ميروند دنيا مانند يك زمين مسطع  بايد از نو يك شكل رشد كند ،  تاريخ زمين  واديان بايد از نو نوشته شود ،. امام زمان ظهور كرده  و يا مسيح از آسمان فرود آمده. كم كم سايه اش در زير مجسمه مشعل به دست " آزادى". ظاهر خواهد شد چمن ها همه مصنوعى ،گلها همه يكدست ساخت دست صنعت. رنگهاى دلپذير اما بدون بو ، كلهاى معطر شبو و ياس و گل سرخ رنگى شده اند ،  عطرهاى خاطره انگيزى كه روزى به آسانى ميتوانستى آنها را تهيه كني واز خودت يادگارى باقى بگذارى بكلى كم شده اند ، عطر ها همه يك بو ميدهند ، چه مردانه وچه زنانه ،  خيابانها ، مغازه ها ، بازارچه هاى تازه ساز بنام "مال"  همه لباسهاى دوباره  ساخته شده و مواد مصنوعى را در شكلهاى گونا گون عرضه ميدارند ، دلت هواى چهارسوى بازار قديمى را ميكند ، تنها عكسى از آن بيادگار باقى مانده است  درياچه ها خشك ميشوند ، أب دريا ها واقيانوسها كم كم بخار ميشوند ، جابجايى هواى گرم وسرد و گم شدن سر زمينها وبوجود آمدن سر زمبنهاى نو ومدرن  الكترونيك ، مانند سيگار الكترونيكى ، !!! 
خدا بسته بندى شده در جلد هاى مقوايى پلاستيكى با نقاشيهاى طلايى در سر بازار بفروش ميرسد ، حراجيهاى بزرگ مشغول  حراج تنكه فلان هنر پيشه ويا پستان بند فلان ستاره سينما ، چوب حراج را بالا وپايين ميبرند ، نو كيسه ها وتازه به دوران اين تاريخ مصنوعى با كلاههاى همانند لگن  با پوستهاى حيوانات وحشى در حراجيها ديده ميشوند ، مغازه ها لبريز  از رنگهاى براى أرايش كردن پويت صورت زنان ومردان كه مانند دلقكهاى سيرك خودرا بيارايند وجلوه گرى كنند ، سنتهاى دزدان دريايى وپيكرهاى خالكوبى شده ، لبان بادكرده همانند لبهاى افريقاييان ، و راهزنى هاى دريايى ، خيابانى ، كوچه اى ،  بشكل تازه ظهور كرده اند ديگر بخانه ها اكتفا نميكنند ، اين كشتيهاى بزرگ كه مانند يك شهر مدرن ساخته شده با تزيين أنتيكهاى پر قيمت در وسط  اقيانوسها ايستاده اند ، 
 دنيا ترسناك شده است ، من نميترسم چون به زودى اين ديوانه خانهرا ترك خواهم كرد اما أن غنچه هاى تازه شكفته .....چه بسا دنياى آنها همين  باشد با بچه هاى الكترونيكى ويا روبات هاى مصنوعى ، 
سفر مرا به كجا أورد وبه كجا ميبرد ، تنها لحظاتى كوتاه را در حافظه ام ظبط ميكنم ويا مينويسم ، چيز تازه اى با خود نخواهم برد چمدانهايم خالى اند ، بى هيچ ره أوردى ويا ا رمغانى وبا خاطره اى ، از أن كاناپه باين گانا په جابجا شده ام
ثريا ايرانمش ، ٣/٩/٢٠١٥ ميلادى . لندن  ،