سه‌شنبه، مهر ۰۱، ۱۳۹۳

اعتراف

دستهای گرم کشیش اآلوارو  راروی شانه ام احساس میکردم ، خسته بودم ودستهای چاق وپرگوشت او سنگین

، پرسید ،

برای اعتراف آمدی ؟ گفتم نه ، یعنی راستش نمیدانم ، او گفت من چندان با اعتراف پشت کابین موافق نیستم ترا به نزد پدر ماتیاس میفرستم او میتواند خوب به حرف هایت گوش بدهد .  از او خدا حافظی کردم وبسوی رواق پدر ماتیا س روانه شدم . صلیب بلند  با تاج خاردار را بر سینه اش تماشا میکردم . ودر این فکر بودم لابد او هم با این کمر بند واین زنجیر واین صلیب خاردار. دارد کفاره گناهانش را پس میدهد ، پشت دیوار کابین زانو زدم . صورت اورا نمیدیدم اما او خوب مرا تماشا میکرد . خوب بگوببینم کاری کردی ؟

نه پدر ،  افکار پلیدی درمغزت پدید آمده بود . نه پدر اصلا فکر نمیکنم ،  من هیچ گناهی که قابل اعتراف باشد نکرده ام ، حتی فکر هم یادم رفته نمیدانم کجا هستم وچرا هستم ، چهره اش گاه تیره وگاه سرخ میشد او چه انتظاری داشت .

پرسید آدم ترسویی هستی ، نه؟ گفتم  از قضا آدم بسیار دلیر ومغروری میباشم گفت ، پس همین گناه توست . غرور را باید با ضربات طنابی که بر پشتت میزنم فراموش کنی ، دلیر هم نیستی  باید یاد بگیری که کس دیگری ترا ساخته وبتو شهامت میدهد . حلقه دردستم میچر خید این حلقه را به هنگام سوگند خورد ن وزمانی که به ازدواج حضرت مسیح در آمده بودم آنها به ست چپ من کردند هیچگاه آنرا بیرون نمیاوردم  باورم شده بود که زنی هستم دارای یک همسر وسخت باو عشق میورزیدم  اما همسری که تنها عکس او روبرویم بود نه موجودیت او درکنارم ،

پرسید روزهایت چگونه میگذرند ، گفتم به داستانهای خیالی می اندیشم ، چشمانش براق شدند پرسید ، چی ، خیالات احمقانه ؟ نه پدر به داستانهای خوب  وعشق .

نه، نه، زیادی است . بس است باید ترا برای مدتی به نزد دون فرانسیسکو بفرستم تا این تخیلات احمقانهرا از سرت بیرون کند . آخ پدر ،  دولا شو زود دولا شو ، پانزده ضربه از طناب بافته شده بر پشتم فرود آمد ، آخ پدر . مدتهاست که از دزد پست رنج میبرم > 

تو گناهکاری . میفهمی گناهکار . نباید به عشق واین چر ندیات فکر کنی .

بعد از ظهر گرم وساکتی بود وپشت من میسوخت  شاید جراحت برداشته بود . حال این لاشه بوگندو  چگونه مستیقما بسوی پدر حضرت عیسا خواهد رفت ؟  وکی و.کجا اعتراف خواهد نمود .شاید شب در بغل خواهر ترزا .

ثریا ایرانمنش . اسپانیا . اول مهرماه 1393 برابر با 22 سپتامبر 2014

هیچ نظری موجود نیست: