در زیر سقف آسمان / درگوشه این آ شیان /چون طایر بیخانمان /
تنهای تنها مانده ام / تنهای تنها مانده ام
هر آتشی روشن شود / دودش به چشم من رود / چون رفتگان بی نشان /تنهاتی تنها مانده ام / تنهای تنها مانده ام
نه عشقی که دیوانه اش باشم /نه شمعی که پروانه اش باشم /
دور از دیار ودودمان /تنهای تنها مانده ام ، تنهای تنها مانده ام
" هرچه گشتیم دراین شهر نبود اهل دلی /که بداند غم تنهای ورسوایی ما"
--------------
شب گذشته به مشتی خاکستر تبدیل شدی ، تنهای تنها / دورا زدیار ودوراز یاران وفادار / درمیان مشتی آشنایانی که غریبه تراز همه بودند ، حال این خاکستر به کجا میرود ؟ .......
امروز بی اختیار این ترانه برلبم جاری شد که تو آنر ا دوست میداشتی ومن همیشه آنر ا زمزمه میکردم وتو....تائید میکردی ! اگر آن روزها پیشگویی برای ما این روزهارا پیش بینی میکرد ، آیا تو آنرا باورداشتی ؟ نه ! هرگز !
امروز رسوا گران دیروز قلم به دست وهرچه دل تنگشان میخواهد درباره ات مینویسند همچناکه در باره برادرودیگران نوشتند، امروز همه شاعر وشاعره شده اند ، همه روزنامه نگار وهمه نویسنده ، نویسندگان ومترجمان راستین درگوشه زندانها ویا درغربت ویا ازگرسنگی جان سپردند ، روزنامه ها همه کارشان به تعطیلی کشیده شد ماشین های چاپ از کار افتادند ومردانی که دراین راه استخوان خرد کرده بودند درکنار کاغذ پاره ها جان سپردند حال ( سایتها) جای آنهارا گرفته اند بی هیچ مسئولیتی .
نسل ما فنا شد ونسل نو بقیه مارا خواهد بلعید . .....ثریا /اسپانیا/
27 نوامبر 2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر