" من خواب دیده ام که کسی میاید / من خواب یک ستاره قرمز ! دیده ام "
--------------------------------------------------------------------
خواب تو تعبیر شد نازنین / ستاره قرمز با ماه سیاه هردو آمدند مرگ را قسمت کردند طلاهارا قسمت کردند گوشتهارا به سلاخ خانه برده وقسمت کردند ، دختران باکره را قسمت کردند وزنان بی شوهررا نیز میان خود قسمت کردند .
خواب تو تعبیر شد نازنین / آفتاب را قسمت کردند ، آن آفتاب شیشه ای که درون آن همه نگاهها میشکند / آفتاب را درفراسوی افق پنهان نگاه داشتند ودر تاریکی سوگواران به حاشیه رفته وگریستند /
خواب تو تعبیر شد نازنین / ما درصف تماشاچیان خسته وتشنه وزیر نظر شبگرد ها ، آهسته آهسته گام برمیداریم / ودراین حیرتیم که اگر آن گدای دیروز ویکدست دودست داشت چگونه این نمایش را خاتمه میداد ؟
شهر هنوز با خاطره های تو بیدار است ، تو که هرروز به میعادگاه میرفتی ودرمقابل آن ابی پر رنگ نماز میخواندی ، آن آبی امروز به رنگ سبز تغییر کرده است وبا نقاشی های از خون قرمز با زمینهای سیاه /
خواب تو تعبیر شد نازنین / مرغی در میان لانه اش کشته شد وجوجه های بی بال وگرسنه اش گرد او جمع شده به دنبال خرخاکی ها میگشتند .
من بتو میاندیشم ودنیای گذشته را درتو مبینیم وزمان را لمس میکنم زمانی که هیچگاه متعلق بمن نبود / عریان ، معلق میان زمین وآسمان .
خوابت تعبیر شد نازنین / او آمد همانکه مانند هیچکس نبود واز همه بدتربود او آمد تشنه تراز تشنه وما خسته تراز خسته .
ثریا ایرانمنش / از یادداشتهای روزانه / شنبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر