یکشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۹۲

مپرس

زیر سیلی شکنجه های دردناک ، از زوال چهرهای نازنین مپرس

پیش چشم کودکان بی پناه ،  از نگاه مادران شرمگین مپرس

درجهنمی کز همه جهان جداست/در جهنمی که پیش دیده خداست

از لهیب کوره ها وکوه نعش ها/ از غریو زنده  هامیان شعله ها

بیش ازاین مپرس

ای که دست من به دامنت نمیرسد /اشک من به دامن تو نمیچکد

با نسیم دلکش سحر ،چشم بیمارتو بسته میشود

بی تو درحصار این شب سیاه

عقده های گریه شبانه ام ، درگلو شکسته میشود " فریدون مشیری "

-----------------

برای دختر بیمارم

خدا درآنسوی حصار است درروی صخره ای بزرگ درکنار دریای آبی ودرمیان انبوه جواهرات ومردانی که با دشنه برای حفاظت او ایستاده اند خدا آنجاست با پسرش .

ثریا ایرانمنش /اسپانیا/ یکشنبه 2013/11/10 میلادی

 

 

هیچ نظری موجود نیست: