یکشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۲

روزه

ساقی بیا ، که شد قدح لاله پر زمی / طامات تا بچند وخرافات تابه کی؟

خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم/ شطح وطامات به  بازار خرافات بریم/

میپرسید :

این چگونه راهی است که مردمان شما میروند ؟ این مسلمین ؟ شانزده ساعت گرسنه وتشنه ؟؟! پس چگونه به کار وزندگیشان میرسند ؟ ماهم روزه داریم اما درطول این چهل وپنج روز تنها از خوردن گوشت خوداری میکنیم آنهم فلسفه دارد .

گفتم :

اگر آزادی نباشد همه چیز امکان دارد شاعران وخوانندگان ما دراین شبهاست که میتوانند با خدای نادیده خود راز ونیاز کنند وآزادگی وبی پیراگی خودرا بر صفحه ای بنگارند درحال حاضر گوش محتسب تیز است ، خوردن ، نوشیدن ، شنا کردن وووووو همه چیز ممنوع است ، انسانهارا به سطح یک حیوان رسانده اند ، مسیحیت زمانی پای به رم گذاشت با میترایسم روبرو شد وتحت تاثیر آن قرار گرفت دین زرتشت نیز میترای را از تخت خدایی انداخت مغان وپیروان این دین همه دانشمند بودند وبا نفوذ درواقع شما  آنچه دارید از همان میترایسم است ، زمانی که قوم اعراب بادیه نشین به سرزمین ما حمله نمودند همه چیزهای خوب مارا به زیر آب برده ومقدار زیاد خرافات ومجهولات را جانشین آن ساختند . ملت آنچنان ضعیف شد که تا بحال نتوانسته است قد راست کند وهرگاه گروهی یا دسته ای  یا سازمان وتشکیلاتی درست میشود با ضعف وخوف عده ای ازهم میپاشد ، همه تن باین حقارت سپرده اند وخودرا به دست تقدیرتا جاییکه دیگر فراموش کرده اند که ایرانی بوده اند امروز همه مسلمانند حتی کافران دیروز ! آنهم یک مسلمان دروغین وبقول خودشان تقیه درخیلی از موارد جایز است یعنی آنکه هر ایرانی ومسلمان میتواند یک دروغگو باشد ویا سینه وپیکر دیگری را پاره کرده دل و جگر اورا خام خام بخورد ، آدمخواری مدرن ، بعد وضو میسازندوبه تکبیر میاستند .

گاهی من آنچنان شوکه میشوم که میبینم زن دیروز که تا مقام وزارت وسفارت رسید و امروز در یک چادر شب سیاه خودرا پنهان کرده است عده ای نام ونشان وفامیل خودرا نیز عوض کرده اند وهمه اسلام زاده شدند .

گفت :

باورم نمیشود واقعا نمیتوانم قبول کنم خدمتکار من شانزده ساعت در خانه من با شکم گرسنه  راه میرود بوی غذارا استشمام میکند ، عرق میریزد وتا به هنگام نمازش سپس به اطاقش میرود ودرب را به روی خود میبندد وبه دعا مشغول میشود ونیمه شب دوباره بیدار است وغذا میخورد آنهم چه مفصل البته غذای او از ما جداست ظروف خودرا نیز از ما جدا کرده است ، باورم نمیشود واقعا ...

زیر لب زمزمه کردم :

نام سعدی همه جا رفت به شاهد بازی/ وین نه عیب است که درملت ما تحسین است / 

ما سه چیز را گم کرده ایم وهیچگاه باز نمی یابیم وهمیشه به دنبال آن هستیم  اول ...... نظر خوب به روی انسان .....وانسان بودن واز یاد برده ایم که بشر اشرف مخلوقات است نه یک برده بی اراده .

دیگر توضیحی نداشتم باو بدهم .

ثریا/ اسپانیا/ شب یکشنبه !

هیچ نظری موجود نیست: