چهارشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۱

بزرگی

ای صبح / ای بشارت فردا / امشب خروس را درآستانه آمدنت سر بریدند.

"""""""""""""""""""""""""" ه.لف . سایه

نمیدانم چه خاصیتی دراین ملت هست دیده را نادیده میگیرد ووریاهارا بزرگ مینماید وهمه چیز را بزرگ جلوه میدهد ، از بزرگان میگریزد واز سایه  آنها وحشت دارد وشاید خود بخواهد سایه دیگران باشد /

خوشحالم که هنوز چند تنی از گذشتگاه باقیمانده اند وقدر هنرمندان واقعی رادانسته  به آنها ارج میدهند  وهنوز آن شهبانوی شعر ایران بانو سیمین بهبهانی که عمرش جاودانه باد ، گویی سالهای عمرا را نمیشمرد وجوانی ابدی را در سینه دارد وبا بیماری وکهولت دست وپنجه نرم کرده همچنان صنوبری بلند میدرخشد وتندیس " قمر" را برای دیگران دردستهای پر مهرش نگاه میدارد

ودر جاهایی دیگری میخوانم که : بزرگ بانوی آواز ایران ، بانو هایده ، آنگاه میخواهم با دشنه ای سینه ام را سوراخ کنم ، بانو هایده زمانی بزرگ بود که درکنار بزرگانی چون تجویدی وخرم گام بر میداشت ، درآن زمان خوشحال شدیم که خورشیدی بینظیر در آسمان کدر وتاریک هنرما طلوع کرده ومیتوانیم زیر اوج صدای دلپذیر او وآهنگسازان جاودان دلخوش کنیم .

ناگهان او دروسط سن کاباره ها بشکن وبالا بیانداز را شروع کرد وهر چرندی را باو میخوراندند بالا میاورد وروی مردم میپاشید ، او درهمان روزها سقوط کرد ومرد ، زمانی که روح آدمی بمیرد پیکرش دیگر بی ارزش است او دیگر نمیتوانست جایی دردل شیفتگان واقعی هنر پیدا کند ، درکنار منقل ومحفل نشینان جای خوش کرد وبا کوزه جواهراتش انسانرا بیاد خوانندگان قدیمی عرب میانداخت که با تنبک باسن خودرا میچرخاندند ، هنوز عده ای بیاد خواننده های قدیمی کوچه وبازار( نامش باخودش هست ) مانند مرحومه مهوش وآفت وشهپر میباشند ، آنها کارشان معلوم بود برای عده خاصی میخواندند نه آنکه یکه تاز صحنه هنر شده وخودرا بزرگتر نمایند ، نمیدانم شاید هنوز آثاری از آن خوی وخصلت عرب پسند ما دربعضی ها جای داشته باشد ، زمانی مرحوم قاسم جبلی ومنوچهر شفیعیی ، با خواندن آهنگهای عربی آنچنان رخنه دردل و دین جوانان آن زمانه کردند که هردختر بچه ای عکسهای آنهارا درون کیف کوچکش پنهان داشت ( من یکی نه ! ) شاید این دوهنر مند برای مردان خوزستانی وجنوب ایران بهترین بودند چون هم مرز با کشورهای عربی وبا آنها مهربانتر میبودند تا شمال ایران وشهرهای مرکزی .

مرحومه هایده هم برای همانها میخواند ودردربار شاه سابق هم برای عده ای خوشگذران که میل داشتند قری بریزند وبشکنی بیاندازند وبقول خود " غمها!! را فراموش کنند ، ایشان محفل آرایی میکردند، آن روزها مانند قارچ هنرمند وخواننده از زیر زمین سر میزد عده ای با ته صدایی که داشتند با کمک - اهل فن - خودرا به روی صحنه کاباره ها وصفحه تلویزیونها میانداختند با خواندن یک آهنگ مشهور ونامی میشدند وراهی کشورهای عرب زبان ،

نه ! نمیتوان به هر کسی نسبت بزرگی وهنرمند داد .

نه هرکه چهر بر افروخت دلبری داند/ نه هرکه آیینه سازد سکندری داند

هزار نکته باریکتراز موی اینجاست /نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

ثریا ایرانمنش / چهارشنبه  27/2/2013/ اسپانیا

هیچ نظری موجود نیست: