عادت دارم هر صبح زود بیدار شوم ، درست زمانیکه اعیان واشراف ! شهر درخواب ناز فرو رفته اند .این عادت از زمان کارمندی درمن بوده وهست وخواهد بود .
روی بالکن خانه میروم سکوت وآرامش صبگاهی توام با نفس های عمیق مرا سر حال میاورد ، امروز صبح بلبلی در گوشه باغچه داشت پیام به آن بلبل دیگر در آنسوی درختان میفرستاد ، گویی دو عاشق باهم راز ونیاز دارند آهسته باو نزدیک شدم اومشغول کار خود بود ودرانتظار پاسخ آن دیگری .
سری به اخبار روزانه زدم به آشغالهایی که هرروز برایم میرسد دربین آنها چند یوتیوپ هم پیدا میکنم که آنهارا درکنار بقیه قرار میدهم ونگاهی به اخبار تلویزونهای مختلف ، از این کانال به آن کانال ، همه یکی هستند ، همه درانتظار انتخابات داخلی وخارجی نشسته اند گویی تنها چیزی که مهم است باید دید کدام کله خری بر مسند وزارت یا رهبری ، می نشیند ، صدای اشنایی بگوشم خورد ، صدای یک زن برگشتم به روی کانال اول ، خانمی بسیار متین روی یک صندلی راحتی لم داده وداشت درباره اندازه | آلت تناسلی مردان درمواقع مختلف | سخن میگفت ؟! دیگر بهتر است بقیه آنرا درز بگیرم که بیشتر به حال تهوع نیفتم .
دردنیایی که اینهمه رنج وبدبختی وگرسنگی وبه تازگی آدمخواری هم اضافه شده مهمترین مسئله بشر این است که آلت تناسلی درموقع هر عملی ! به چه شکلی درمیاید.
برگشتم به سکوت صبگاهی ، سحر خیز باش تا کامروا باشی ، ظاهرا آنهاییکه به کامروایی میرسند خیلی زودترا زمن بیدار میشوند شاید نیمه شب باشد ! رهزنان شبانه و.......
همیشه این آلت بوده که کار میکرده ، تمام جنایتها ، دزدی ها وبدبختیها زیر سر همین آلت بی شرم وحیا ست که هردقیقه به شکلی میخواهد وارد آلت محزن دیگر شود ، همه چیز زیر سراوست بقیه افسانه وشعر است ، برای سرگرمی وخوابیدن ، دوچیز مهم است اول طلا وسپس این دودول طلایی .
واین آخرین کشف ادبی وفیزیکی وهندسی وریاضی درس روزانه ماست است ،
ثریا ایرانمنش / سه شنبه 26/2/2013 میلادی / اسپانیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر