دوستی نازنین روز گذشته پنج جلد کتاب دستنوشته های " محمد مسعود " را برایم آورد که به همت دخترش " ژنیت مسعود " ودکتر شیفته تدوین شده است .
محمد مسعود روزنامه نگار پیشرو اعتراضات وروشنفکری را دوستان دغل کارش با تیر کشتند وقتل اورا به گردن خواهر شاه گذاشتند.
چند روز پیش عکسی از او |شاه | پیدا کردم ودرون یک قاب گذاشتم ودرکنارش گلدانی پراز گل ویک شمع گذاشته وآنرا روی میز اطاق خوابم جای دادم وهرصبح که بلند میشوم میگویم ، صبح بخیر اعلیحضرت ، من دانم وما که توکی بودی وچه هاکردی ، بوق آن کمدین جوان " شوهری را درحق همه تمام کردی " ؟!
امروز نوباوگان دست نشانده روسیه وبازیکنان پرده شعبده مائو مارا به دامن هر دوکشور انداختند وخود فراری شدند وجالب آنکه همه صاحب کیا وبیا درمرکز کشورهای کاپیتالیست به زندگی نکبتبار خود ودکا وتریاک وکوکایین ادامه میدهند وهنوز هم مرگ بر، مرگ بر، مرگ بر، سر میدهند وحالا دم بند شلوار آن پیر مردرا گرفته اند وخیال میکنند که او سراز قبر بیرون میاورد ودوباره به دام آنها گرفتار میشود وبرایشان حلوای نذری پر روغنی را بار میگذارد، همان که قرار بود دولت امروزی جیم /الف/ را درآن سالها بر سر زمین ما حاکم کند ، وامروز اورا تبدیل به یک قدیس کرده وبلوا وشورش آن سالهارا کودتا مینامند !!!!.
این دزدان آفتابه لحیم شده وماهی تابه بر بعضی از آنها سر به خاک فروبردند عده ای به تماشای شتر دزدان نشسته اند که شتررا بابار میبرند وآب از آب تکان نمیخورد.
باید سر ازخاک برداری وببینی که گرسنه گان دیروزی با چه ولعی میزهارا با گل میارایند وپلو های زعفران زده را با دو دوست به دهان میبرند ومجالسی فراهم میکنند که آن مجلس خصوصی تو با خواننده بزرگ هیکل درمقابلش حقیر جلوه مینماید.
حال دارم اعراضات جناب محمد مسعود را میخوانم .
ثریا/ ساکن اسپانیا/ پنجشنبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر