روزی فرا خواهد رسید که برای یک نبرد تازه از نو زاده شوم.
بتهوون آهنگساز وموسیقدان نامی وبزرگ روزگار ، در آخرین سنفونی خود وسرود ستایش شعری را از "شیللر" شاعر آلمانی گرفت وروی آن آهنگ عظیم گذاشت
" همدیگررا درآ؛وش بگیرید ای میلیونها موجود بی پناه ، این بوسه نثار سراسر جهان باد"
آهنگ به گوشه کلیسا خزید بی آنکه کسی در فکر آن باشد تا دیگری را واقعا درآغوش بگیرد
حال امروز در قرن شیطان ودرزیر سایه حکومت میمونها که به راحتی تقلب میکنند وبه راحتی رای وشرف مردم را میدزدند ؟ به راحتی دروغ میگویند وبه آسانی آدم میکشند باز باید سکوت کرد وخاموش نشست ؟
چگونه باید یکدیگررا درآغوش بگیریم با آینهمه نفرت ؟
ای دلهره های معصوم وبی گناه
که درهجوم تاریکی ها در نور شمع فروزان
گم میشوید
آی اوهام های بی سر وته که نام عشق برآن گذاشته اند
چگونه میتوان بوسه هارا نثار دیگری کرد
گاهی از میان تاریکی ها کورسویی بیرون میزنند
آن سایه های ترسناک وبی پایان احساسات را
که در درونم شعله میکشد از من دور میسازد
چگونه میتوان این اشباح وحشتناک را که مانند بختک
روی پهنه زمین افتاده ، فراری داد
این نورهای کور کننده ، واین سایه های ترسناک
که تا اعماق وجودم رخنه کرده اند
چگونه میشود آنهارا دور ساخت ؟
نبرد من ادامه خواهد یافت با همه اشباح وتاریکی ها وخشونت ها
و.........جلوگیریها !!!!!
ثریا/ ساکن اسپانیا . دوشنبه 24
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر