سه‌شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۹۱

الا هو

چون این صفحه چند روز دیگر تعطیل میشود ، بنا براین ترجیح دادم که بجای همه چیز ابیاتی چند از مولانا جلاالدین بلخی" رومی"

تقدیم کنم وشمارا بخدا بسپارم تا برنامه آینده  .

کوی خرابات عشق گر بدانی کجاست/ کعبه فراموش کنی قبله تو گویی هواست ،

کعبه ندارد خبر قبله ندارد اثر / درگذر از هردو گر دل و روبت باخداست

ساقی روز ازل داد  بما شراب الست /مستی آن تا ابد درسر  مخمور ماست

مستی ما از می است مستی می از وی است /چونکه همه خود وی است چون چرا پس چراست؟

ترک مناجات گیر رو به خرابت آر / پیر خرابت را بین که چه خود با صفاست

رو ، ز مناجاتیان بگسل اگر عاشقی / زانکه همه کارشان زرق وفسون وریاست.

---------------

در آیید در آیید بمیدان خرابات / مترسید مترسید زهجران خرابات

شهنشاه شهنشاه یکی بزم نهاده است / بگویید بگویید به رندان خرابات

همه مست درآیید باین قصر بیایید/ که سلطا ن سلاطین شده میهمان خرابات

همه مست وخرابید همه دیده پر آبید / چو خورشید بتابید برایوان خرابات

درآیید ، درآیید مترسید مترسید / گنهکار ببخشند بسلطان خرابات

زهی امر رهایی زهی بزم خدایی / زهی صحبت شاهی زهی جان خرابات.

وهاتف اصفهانی درچهار مرحله گردش خود میگوید"

چون به هوش آمدم یکی دیدم ،ما باقی همه خطوط و نقوش

ناگهان از صوامع ملکوت این سروشم رسید بگوش / که یکی هست وهیچ نیست غیر او ...........الا هو

با تقدیم احترام وسپاس از همه دوستان وآشنایان .

ثریا/ اسپانیا/ سه شنبه

هیچ نظری موجود نیست: