دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۱

سیب کرمو

من یک سیب سرخ بزرگ دارم که بصورت یک » المنت ـ روی یخچال چسپانده ام ، سیب سرخ بزرگی  که از مغز آن کرم بیرون میاید ، ؟ سالهاست که آنرا دارم وهمیشه روی یخچال صاف وصامت ایستاده سیب چشمان زیبایی دارد ولبانش به خنده باز است اما یک کرم بزرگ از گوشه مغز او دارد سر بالا میرود!

گاهی در این فکرم شاید اکثر ما دچار کرم خوردگی مغز خود هستیم وخود نمیدانیم .

---------

تکیه گاهی نیست ، نبوده ونخواهد بود

درختان باغچه ام همه لرزانند ، از بیم حادثه ها

از لابلای شاخ وبرگ آنها ، تنها تصور خورشید را

که درآستانه دمیدن است ، می بینم

امروز در غروب زندگیم

پیرانه سر شمع تمنای خودرا ، برافروخته

در تیره راه جاده ای بی انتها

در  میان بزم خوبان

هرگز آن نبودم که میخواستم باشم

تصویر من درجمع دیگران ، نشان تصویر خودشان بود

تصویر من نشان تقدیس ملال انگیزم ،

امروز ، تنها ، در میان این مردم پوشالی

من همنیشبن حافظ خلوت نشینم

ودستی بر گیسوی خیام دارم

پیرانه سر ، یاد ایام جوانی

وبیاد چنگ زهره افتادم

چنگی که سیم هایش برید

وروزگار تصویر چنگ نواز را

شکسته کشید.

شنبه پنجم ماه می 2012

ثریا اسپانیا

 

هیچ نظری موجود نیست: