ابلیس ، در کرشمه آن جاودان مرد
میلی نهان به سوی گناه دوباره دید /زیرا که سرنوشت
مردی بجای او درخور عشقبازی نزاده بود
---------------نادر نادر پور » شادروان «
امروز دوباره به باغ خاطره ها رفتم ، امروز بیست وچهار سال از مرگ تو درنهایت تاریکی وظلمات وبدبختی میگذرد ، تو مانند یک حیوان بو گرفته در شهر غربت جان سپردی ولاشه ات هر روز جا بجا میشد .
بی آنکه شمعی برایت روشن کنم ، بی آنکه دسته گلی برمزارت بفرستم ، از طلوع صبح چون سایه درکنارم ایستاده ای وصبح روشن مر ا به غروبی تاریک مبدل میسازی،
اندیشه های دیرین مرا رها نمیکنند، من ابلیس را درکنار خود ودربسترم دیدم
که مستانه چنان رقص تهوع آوری را به نمایش گذارد ودست وپای افشان چنان بادی درگلوی انداخت که همه استخوانهای من واجدادم درخاک به لرزه درآمدند.
در آسمان آبی وروشن من در رنگ بیرنگی ویا رنگ همرنگی ناگهان رنگهای تیره وناپاک روح مرا آلوده ساخت.
وامروز اولین کلامی که برزبانم آمد با گریه ای که بیشتر به فریادشبیه بود ، گفتم :
خداوند حقیقت ، خداوند راستین ، روح ترا تا ابد درشعله های آتش بسوزاند وهیچگاه آن روح پلید تو آرامش نپزیرد تو دست نشانده همان ابلیس افسا نه ها بودی که شرف مرا به یغما بردی.
----------------------------------------------------------
دوشنبه / چهاردهم اپریل 2012 / ثریا (حریری) /اسپانیا
به همسر از دست رفته ام که همیشه یاد او لزره بر اندامم میاندازد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر