هفت سین وسبزی پلو!!!!!
امروز نگاهی به سبزه ام انداختم دیدم درست مانند ریش بزکوسه شده نیمی سبز ودراز ونیمی ابدا از جای تکان نخورده است خوب از گندم ژنتیکی وعدس ساختگی که نباید توقع رویش داشت .
سنجد هارا از درون فریزر کشیدم بیرون چهار سال است که بیچاره ها هرسال از کیسه یخ زده بیرون میایند وسپس دوباره بعد از سیزده بدر داخل فریزر میشوند .
سیر ، به به تا بخواهی سیر هرکد ام مانند یک نارنگی بزرگ مثل قرص ماه یک طبق هم اگر بخواهم پیدا میشود .
سکه های قدیمی درون یک جعبه خاتم دوباره برق افتاده ونشستند روی میز .
سر که فرد اعلای مماز هم که درتمام شهر پیدا میشود .
سنبل هم فعلا در باغچه سر دراورده ومیشود با ذره بین آنرا تماشا کرد . ( سنبل هم مسیحی شده وتنها برای کریسمس گل میدهد) .
سیب اعلای شاهانه از دولتی سر چین همه جا به وفور یافت میشود .
سمنورا میشود با شیره گندم وآرد سرهم آورد ؟!.
چنتا سین شد ؟ شش سین ونیم ؟!
به بچه ها گفتم ، من تازه از بیماری برخاسته ام میشود بروید شهر ومقدار سبزی پلو برای من بخرید وکمی بیشتر تا آش هم در ست کنم ؟ ( نگفتم کنیم ) ؟
یکی گفت من تازه عمل کرده ام ورانندگی برایم غدغن است دروغ میگوید هفته پیش با دوستانش دورقهوه داشتند ، بعد هم من سبزیها را نمیشناسم تازه ....شوهر و بچه های من از پلوی سبز بدشان میاید ؟ امسال درست سی ویک سال است که من هرسال دراین شهر سبزی پلو وآش رشته وزرشک پلو درست کرده ام وهمه هم با به به وچه چه خورده اند !!
دومی گفت شوهر منهم از پوتاخه ورده ( یعنی آبگوشت سبز چندان خوشش نمی آید ، او هم دورغ میگفت چون هرسال بیشترین قسمت آش نصیب شوهر او میشد.مگفت من عاشق پوتاخه ورده شما شدم !!!!
پسرهای بیچاره هم که ابدا دردنیای ما زنانه نیستند سرانجام یکی از دخترهاگفت :
چرا (بری )پلو درست نمیکنی ( منظور زرشک ) است ، گفتم آهای ....زرشک ، عزیزم دیگر زرشک وزعفران از طلا هم گرانتر شده وهیچ دوست وفامیلی دیگر دستش باین نمیرود که نیمی از پو ل خودرا برای من زعفران وزرشک بخرد باید رفت سوپرهای ایرانی که دراینجا گمان نکنم غیراز یک انبار متعلق به مریم ومسعود دکان دیگری پیدا شود بعلاوه اگر هم پیدا شد بدانید زرشکش زرشک ساخت چین است وزعفرانش ساخت ایران وقلابی زعفران اعلای ایرانی به د ست ما نخواهد رسید از ما بزرگتر ها هستند که آنرا چاشنی همه چیز خود میکنند.
همین سبزی پلو با ماهی کپور ویک کوکوی سبزی میل دارید ؟ بفرمایید شام .
دختر بزرگم گفت :
شب چهار شنبه سوری آن چی بود که خیلی نرم ودراز ووسطش گردو بود؟ گفتم ببخشید آن چیز نرم ودراز را ابدا بیاد نمیاورم آجیل هم همینجا درست کرده ام.
از روی شعله های شمع هم میپریم اگر میل دارید ، بفرمیایید .....
ثریا/ اسپانیا / یکشنبه یازدهم مارس 2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر