چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۰

قد قامت الصلاه

هر موجودی در بیراهه زندگی خویش

بسته به زنجیر است

وپای بست ، همه آنها که عشق شان زندگی است

ومرگشان کدورت

و آنهایی که روح زندگی در آنها مرده

در آخرین راه سفر پر هراس خویش

ایستاده اند ، وآخرین آواز خودرا سر میدهند

قد قامت الصلوء

آنها صدایی برای آواز خواندن ندارند

قحبه های پیر دیروز ، که همه افقی قد میکشیدند

وبا پاهای خود زاوایه میساختند

امروز عمودیند وقد کشیده

تو ای کوچک اندام بی قامت

از اشاره ارباب آسمان غافلی

ای رهرو قصیده های دیروز

ای پای نهاده در ظهور رنگها

باید آفتاب را میدیدی تا سایه ات گم نشود

سایه تو از تو یک زاویه میساخت

تو عمود بر زمین ایستادی

حال باید افقی درظلمت انسانهای مومن ، دراز بکشی

ای دل شکسته از سنگهای فراسوی افق

تو عمود ایستادی ، عمود به ذات خویش

بی آنکه به زاویه ها بیاندیشی

خط رابطه هارا گم کردی

در گروه مومنان وعماره داران

در عصر تو هیچ معجزه ای نیامد

وهیچ پیامبری  قدم به جهان نگذاشت

تو در چاه بی وزنی راه رفتی

و......نگفتی قد قامت الصلاه

-------------

در آسمان ما رنگین کمانی  میگذرد

با دنباله وطنین آواز ، بر زمین سربی صبح

من اینجا مانده م تنها ، از خیل سواران به دور

بی آنکه بدانم آواز فردایم چگونه خواهد بود

بی هراس از راهی که درپیش دارم

ثریا.

 

هیچ نظری موجود نیست: