شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۰

عرب زدگی

امروز نمیدانم چرا بیاد کانون نویسندگان وشبهای شعر آنها افتادم که در آنستیتو گوته بر پا میشد وهر کسی هر چرندی  یا شعر خوب سیاسی داشت برای حاضران میخواند وبه به وچه چه سپس پریدن به دکه موسیو عرق فروش وچتولی زدن وسیگاری روشن کردن واگر هم اهل دوخت ودوز وبخیه بود میرفت بخانه فلانی که هم بستی بزند وهم کوکی ووصله ای وهم صله ای ونشمه ای !!

شبی منهم خیال میکردم که از نوع روشنفکران زمانه هستم وکرم اینکار دردرونم وول میخورد به همراه دوستی روانه آن شب معروف شعر شدیم که بانوی نویسنده ومترجمی زبر دست ، شاعر وهمسر بزرگترین نویسنده آ نروز که کتابهای چند ورقیش غوغا میکرد

خانم سخن ران پشت تریبون قرار گرفتند وپس از مدتی دست زدن حضار وهلهله ایشان سخن خودرا بدین گونه آغاز فرموند:

رب اشرح لی صدری وفقیهوا قولی ) !!! من چیزی نفهمیدم چون در زبان عربی چندان شاگرد خوبی نبودم وهمیشه نمره هایم از دو بالاتر نمیرفت

از دوستم پرسیدم ایشان مگر عرب زبانند ؟ دوستم گفت هیس ، خفه! وخانم سخنران ترجمه فرموند که :
دعایم برای شما این است که سینه هایتان گشاد وگفته هایتان صحت باد !!!

تازه از ترجمه آنهم چیزی نفهمیدم ایشان همسر نویسنده غرب زدگی بودند ایکاش ایشان اول مینوشتند ( عرب زندگی ) چون دنیا داشت بسوی غرب میتاخت وعربها با پولهای نفتشان حرمسراهارا گسترش میدادند وپسران جوان را برای دوستی از نقاط دنیا میاوردند

آیا آن بانوی دانشور هنوز زنده است ؟ ودیدچگونه سینه ها جلوی گلوله ویران شدند وکلمات پر محتوی ایشان از درون  آن سینه های گشاد که میتوانست سرنوشت ساز باشد پر کشید وبه آسمان رفت؟! 

نصیب ماست بهشت ای خدا شناس برو/ که مستحق کرامت گناهکاراند.

ثریا/  شنبه /22/1/012.

هیچ نظری موجود نیست: