سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۰

اگرجنگ دربگیرد !

اگر جنگ دربگیرد ، آبشاری را به تماشا میگذارند

از خون ، که از همهمه آب هم فراتر  میرود

اگر جنگ دربگیرد ،

مردانی که از روی ریل رد میشوند

غرق درپولاد وغرق در گل خواهند شد

اگر جنگ دربگیرد ،

غیوران ما کجایند ؟

آنها که رو به آنسوی جهان دارند

روی به آسمانی که درآن دیوار بلند بیداد

در انتهای دره مه

دور سکوی ابرهای سیاه میچرخد

اگر جنگ دربگیرد

خانه ما گم میشود ، ابر خاکستری روی همه را میپوشاند

وباید از خود بپرسیم که : ما کیستیم؟

اگر  جنگ دربگیرد ،

بازار بلور فروشان وتپه فرش فروشان

از فلات کوه سبلان بالا تر میرود

وآنگاه ، مرگها یکسان نیستند

سودا گرانی از تهاجم مرگ درنهایت خواری

خواهند مرد

اگر جنگ دربگیرد ، از آفتاب روشنم خبری نخواهد ماند

هزران تپه خاکی از سرهای بریده

از چشمان کورشده

در گذرگاه خواهد ماند

روح جنگل ، روح انسا ن ، روح عشق

خواهد مر د

و......پای جانوران تازه رشد کرده

از گلیمشان دراز تر خواهد شد

اگرجنگ دربگیرد ، تو میمانی ومن

ثریا/ اسپانیا/ سه شنبه

هیچ نظری موجود نیست: