دوشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۰

تونل

وقتیکه مجبوری یک را ه طولانی را طی کنی ، بهترین کار این است که با همراه ویا همسفر خود سر صحبت را باز کنی تا راه بنظرت کوتاه بیاید.من وقتیکه وارد قطار شدم از آنجایی که همیشه از تونل میرسم میروم کنار کسی مینشینم تا موقعیکه قطار وارد تونل میشود من سر  صحبت را با کناریم باز کنم تا حواسم پرت شود.

روی یک صندلی کنار یک خانم چاق وچله نشستم یک آدم چاق که همیشه میخندید وشکم بزرگی داشت بطور کلی آدمهای چاق خنده رو تراز لاغر ها هستند خنده به آنها میایدآنها وقتی باصدای بلند قهقهه میزنند شکمشان خیلی با مزه بالا وپایین میرود.

من با او سلام علیکی کردم زیر لب نامفهموم جوابم را دارد داشت یک روزنامه مجانی را تماشا میکرد آنقدر دماغش را توی روزنامه فرو کرده بود که خیال میکردی دارد آنرا بو میکشد .

چه میدانم ، انتخابات نزدیک است شاید خانم داشنمندی هست یا از استادان دانشگاه مالاگاست شاید هم اهل سیاست باشد که اینطوری دماغش را کرده توی روزنامه تا اوضاع سیاسی را بو بکشد.

هرچه نشستم ونگاه کردم تا او بامن حرف بزند ، فایده نداشت حوصله ام سر رفته بود داشتم میترکیدم قطار هم به راه خود ادامه میداد چه بسا الان به یک تونل نزدیک میشد از طرفی هم نمیتوانستم ان بیچاره را مقصر بدانم شاید از وراجی کردن خوشش نمیاید .گفتم بهتر است چشمانمرا ببندم وبه یک چیزی که دوست دارم فکر کنم تکان ویکنواختی ترن داشت مرا بخواب میبرد،

چشمانم را بستم وخوابیدم ناگهان دیدم چند نفری بالای سرم ایستده اند ودارند تکانم میدهند .

من خوابم برده بود ودهانم باز مانده ، انها خیال کردندبرایم اتفاقی افتاده خانمی گفت  ترن ایستاد ما به مقصد رسیدیم چشمانم را باز کردم درست وسط تونل بودم ومیابیست پیاده میشدیم از ترس داشتم قالب تهی میکردم دستمرا به پشت یکی از انها گرفتم وگفتم :

ببخشید ، من چشمانم درست راهرا تشخیص نیمدهد میشود باشما همراه باشم؟

دنباله دامن خانمی را گرفتم ، یکی از آنها گفت :

نکنه دزد باشه ؟ تند تر بریم ، نفسم داشت بند میامد آره تند تر بریم تا ازتونل خارج بشیم.

چه تونل طول درازی وقتیکه چشمم به روشنایی وخیابا ن افتاد از خوشحالی نزدیک بود سکته کنم .

آخر چرا به مالاگا میرفتم ؟ من قرار بود وسط راه پیاده شوم .

آخ لعنت براین خواب بی موقع درست وقتیکه باید چشمانت باز باشند تو خواب میروی وقتیکه باید بخوابی ، انگار مار توی چشمانت رفته مانند الان من.

ثریا/ اسپانیا/ دوشنبه دهم اکتبرساعت پنج صبح !!!!!

 

هیچ نظری موجود نیست: