زمانی فرا میرسد که شوری دردلم پدید میاید وبه روزهای گذشته
بر میگردم روزهای بربادرفته برای توصیف زیبا یی ها به دنبال
کلمه هستم ، بسوی نام گلها میروم ورز زرد را انتخاب میکنم .
برای توصیف یک قهرمان به دنبال کسی میگردم ، هیچ مردی
درگذشته به غیرا از ( تو) مرا ودار به ستایش نمیکند ، دیگر دراین
دنیا نیستی تا نتیجه آنچه را که ساختی ببینی ، اطرافیانت از تو -
بهرهای زیادی بردند زندگیشان را درون بسته بندی یهای زیبایی
قرار د اده با روبان آبی وسیاه برای فروش عرضه کردند.
همه میخواستند زیباییهارا نشان بدهند وغم هارا!.
آنروزها شاعران نویسندگان از گل نرگس وسوسن نام میبردند
وتصور آنها درهمان نوک بینی شان بود نه بیشتر ، ترا نسرودند
وستایش نکردند مگر با گرفتن سکه ها.
امروز در این روزهای وحشت ، در میابم که هنوز هم میترسند
لب به ستایش تو باز کنند ، جیره خوارانی هستند که از کاسه ارباب
لقمه بر میدارند.
چه خوب شد پیری ترا بچشم ندیدم وهمان صورت زیبا ومهربانت بر
لوح ضمیرم نقش بسته وبه یادگار باقی ماند.
فصلها پشت سرهم میگذرند تابستانها گرمتر وزمستانها کوتاهتر شده
بهار پنهانی می آید ومیرود وخزان پایدار است.
جدایی تو از ما چقدر شبیه یک زمستان بود ، یخ بندانی که باخون
سرخ آمیخته شده بود ، احساس تیره روزی کردیم اینجا ماه دسامبر
برای مردمانش ماه نشاط وپیروزی است وبرای ما ماه پیری وعریانی
درختان . وبهاران دیگر زنده نیستند تا زندگی ببخشند.
با رفتن تو نا امیدی بر ما چیره شد ودیگر چیزی باقی نماند همه چیز
بر باد رفت وویران شد ، حتی غرورما وشرفمان که آنهمه باعث
افتخارمان بود ، روزی همه مرزهای دنیا به روی ما باز بود ،
امروز همه درها به روی ما بسته شده است وکاسه لیسان آن زمان
وچاکران ونوکرانت دست درکاسه ومشت بر پیشانی خاطره تو دارند
هنوز بیضه های آن پیر مرد رها نکرده اند واگر او پیروز میشد آنها
به دنبال دیگری میرفتند .
به تقلید از شاعران خارجی آنها نیز سرود مقاومت سر دادند !!
سرودی که امروز گر یبان خودشانرا گرفته است بی آنکه ملتی را
بشناسند برای توده ها اشک تمساح ریختند وبرای خلق درمانده ،
سخنهای سخت وپیچیده درلفافه ارائه دادند ، از کاسه تو نان خورده
به نوکری دیگران روی میاوردند ، هنوز هم این داستان ادامه دارد
هرکجا دیگ آشی باشد آنها به گردش جمعند .
همیشه درجانم زنده هستی .
----------------------
ثریا/ اسپانیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر