سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۰

کی؟ وکجا؟

چه کسی مرا باور خواهد کرد؟ درچه زمانی ؟با چه صفتی ؟ با چه

شرح وحالی ؟ من شایستگیهای زیادی داشتم که راهم را بستند .جلویم

را سد کردند ، امروز این نوشته ها تنها چراغی است که نمیگذاردمن

زیر غبار بدبختی ها مدفون شوم اگر میتوانستم زیباییها و زشتیها را

آنچنان که هستند بسنجم ودنیارا آنچنان که هست رنگ بزنم واز آسمان

فرود آمده بین زمینی ها راهی بیابم واوراق زندگیم را ورق بزنم  -

ونگذارم با گذشت زمان زرد شوند ودایم خودم را مطرح کنم شایدمنهم

درصف طویل مشاهیر قرار میگرفتم ، اگر همت بخرج میدادم وبا

شور والتهاب والهامات شاعرانه ! وطول وتفضیل وزن وقافیه یک

شعر باستانی را بسرایم آنگاه مانند همه که درعمرشان یکبار دست به

شاهکاری زدند واز یک دیوار بلند بالا رفتند شاید منهم روزی روی

یک دیوار مینشستم.

امروز اشعار من کودکان منند که آنهارا به زیباترین شکلی سرودم

با وزن وقافیه وآنها درهیچ دفتری جای نخواهند گرفت مگر دردفتر

زندگی خصوصی خودشان.

-----------------------

ثریا ایرانمنش/ مالاگا / اسپانیا/ سه شنبه 19/5/11

 

هیچ نظری موجود نیست: