هیچ چیزی هراسناکتر از جهل نیست که قدرت را دردست بگیرد
زوال ادبیات نشانه زوال جامعه است واین هر دو در سراشیب سقوط
گام برمیدارند.؟
--------------
در گذشته های دور وقبل از میلاد مسیح مردم دنیا به مادرهای ابدی
ایمان د اشتند آنها جوهر باطن حیات وخلقت آدمی بودند ، مادران -
سر چشمه زندگی وبه نظر اندیشمندان آن زمان ، ارواح مونث همه زن
بودند وتولد وتکثیر را ممکن میساختند آنها نیروی خلاقیت درجهان
هستی بودند واگر وجود نداشتند بقای طبیعت امکان نداشت ،
فرشتگان همه زن بودند والهه زیبایی نیز زن بود.
امروز این زنان ومادران با روی کار آمدن دنیای مردانه به زیرخاک
پنهان شدند مردان قد برافراشتند ومادران را به زیر شکنجه وآزار
بردند آنهارا زخمی ساختند ، کشتند وبه روح مادران ابدی خیانت کردند
امروز در بیشتر ادیان مسیحی هنوز مادر مقام خودرا دارد وتنها در
مغز منحط ادیان دیگری است که زن باید در پرده مستوری بماند .
زنان هم اکثرا درپرده خیال ودر میان مشتی رویا بسر میبرند و
عادت کرده اند که ذهن خودرا ، روشن بینی وحقیت طلبی را با
جاه طلبی های حقیر وبی مایه عوض کنند ودر دست مردان -
بصورت یک عروسک و بازیچه قرار بگیرند وزندگی خودرا در
خیالبافیها وپرحرفی ها وعبارت پردازی های پر هیاهو وبیحاصل
صرف کنند، وگاهی از حقیقت روی بر میتابند وخود حرمت خودرا
به بازی میگیرند.
ثریا/ اسپانیا/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر