گمان مبر که به پایان رسید است کار مغان
هزارباده ی ناخورده دررگ تاک است هنوز........اقبال لاهوری
--------
در گذشته ودر آنز مان که ما دانش آموز بودیم در زنگ کلاس انشاء
که بهترین ساعت درس من بود ، همه انشاها بااین این جمله شروع
میشد:
» البته برما دانش آموزان واضع ومبرهن است که «
مثلا ، علم بهتراست یا ثر وت وفایده گاوو الاغ چیست وتعطیلات
خودرا چگونه گذراندید وچهار فصل بهار را شرح دهید که صد البته
دروغگویان همیشه مینوشتند که علم بهتر است تا ثروت!!!!
درآن زمان همیشه همه چیز بر ما واضع ومبرهن بود ویا اینگونه
میپنداشتیم .
امروز برای هیچکس هیچ چیز واضع ومبرهن نیست نه میدانیم کی
بودیم وهستیم ونه میدانیم از کجا آمده ایم اساتید بزرگ وشاعران
خوب ما روی در نقاب خاک کشیده واگر چند نفری هم مانده با شند
درگوشه ی فراموشی بسر میبرند ، آنها گفتنی هارا گفته اند ، شاعران
بهترین حماسه هارا سروده اند واز یاد رفته وفراموش شد ه وکتب آنها
یا خیمر ویا درکنج انباری میپوسند.
حال امروز باید گوش به یک دیوانه عرب تبار بدهیم که بر فرهنگ
وادب کهنسال ایرانیان خط بطلان کشید وتاریخ را بر مبنای یک فرد
زاده عر ب بنا نهاد او یک سر ه بر میراث فرهنگی ما خط قرمز کشید
ودخیل را به هزاران اما م زاده های بی اصل ونصب دیار عربستان ،
بست .
صدایی از کسی برنخاست آبی از آبی نجنبید وخفته گان دررویای
فردای بهتر فرو رفتند طبیعی است که درگذشته هم اکثر شا عران
ونیک اندیشان از کشور گر یختند وفراررا برقر ار ترجیح دادند
تا در دیارغربت آنچه دل تنگشان میخواهد بگویند ، کما اینکه درغرب
هم ولتر به انگلستان پناه برد ودرانجا توانست بنویسد ویا بسراید .
کمتر کسی است که امروز در لابلای کتب قدیمی نقدی راندیده باشد
وپیش گفتارهای کتب نشان میداد که درون جعبه جادو چه چیزی
نهفته است .
امروز آن زبان شیرین ونرم و خیال انگیز ورمز آلود از میان کتب
وادبیات ما پرکشیده وجایش را به مشتی اراجیف سیاسی داده است
تاریخ تحریف شده ادبیات ما دچار آشفتگی وبیماری است ؛ سعدی
خشکه مقدس و مذهبی شد ، مولانا خدا وندگار سر زمین دیگری
وحافظ مطرود جامعه ، خیام اعدامی فردوسی فراری ودیگران نیز
در بوته فراموشی فرو رفتند.
هاتف اصفهانی ، اوحدی مراغه ای ، بیدل دهلوی ، عطار، -عماد
کرمانی ، ، صفای اصفهانی دهخدا عارف فرخی یزدی وعمادخراسانی
فیروز کوهی ، حمیدی شیرازی پروین اعتصامی و....سیمین وفروغ
که تاج افتخار شعرای زن میباشند.
بلی همه چیز به زیر غبار فراموشی رفت ، دیگر درکلاس وساعت
درس انشاء کسی نمیتواند بنویسد :
همه چیز برما واضح ومبرهن است .....همه چیز فراموش شده -
بجایش زبانهای بیگانه اشعار شعرای عرب وخوانندگان عرب زبان
ومردان وزنان عرب پرست میدانرا به دست گرفته اند.
------------
میگذرم از میان رهگذران ، مات
مینگرم درنگاه رهگذران ، کور
اینهمه اندوه دروجودم ومن لال
اینهمه غوغادرکنارم ومن دور
سخن تلخ است اما گوش میدار
که درگفتار من رازی نهفته است
نه تنها بعد از این شعری نگویند
کسی هم پیش ازاین شعری نگفته است
...........ثریا/ اسپانیا / دوشنبه ............
اشعار : زنده یاد فریدون مشیری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر