صدایم نا رسا ، و گفته هایم درهوا گم میشوند
ای سرزمین من ، سرود جاوانی تو کجاست ؟
» انقلاب « ×× دیواررا شکستند ، دنیارا بهم ریختند
تا یک زنجیر کلفت تر بر پاهایمان ببندند
وتو ، محبوبم !
گرد بیماری بر چهره ات نشسته
چشمان تو دیگر نوری ندارند
ترا بی اراده تو میکشند ومیبرند
وای برتو ، که دربرابر این لجام گسیختان
سر خم کردی
آن سر مقدس وآن دستهای پاکیزه را
حال کدام تاج افتخاررا بر سر نهادی
زنجیر اسارت را برگردن تو بسته اند
به همانگونه که برگردن ملتی بستند
روزی این ستمکارن از مرده توهم بار میبنندد
نگذار به روی شانه هایت تخم بگذارند
بگذار که تخت تو روی شانه های آنان باشد
روزی سر انجام این بناها فرو خواهند ریخت
وشیر ما نعره بر خواهد کشید
با سرود تو وسرود من این بی وطنان خواهندمرد
اطمینان میدهم.
..........از یادداشتهای دیروز .فوریه 2000
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر