جمعه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۹

آبادی کوچک

محله کوچک ما هنوز زنده است ،

با کوچه های پیچ درپیچ وتنگ که عاشقانه یکدیگر را

در آغوش دارند

محله کوچک ما هنوز نمرده است

هیچ فاجعه یا خنجری ، درچینه های کوچه ما نخواهد چرخید

واژه ها پنهانند ، برای رشد وبالیدن

صنوبر ها

محله ما نامش » آبادی « است

که ذات همه را در وجود خود میسراید

محله ما ماندگار است

این محله پروایی از آتش ندارد

و... پاره پاره رگهایش

در خاک تاریخ فرو رفته است

............

سیه پوشانی آمدند ورفتند

چون ستونی از شبکوران

آنها معنی واژه ها ومعنای دانستن را

نمیدانستند

در چشمان مرده هرکدام

چیزی ساکت وبی حرکت میچرخید

حال ، ما باید محله را بشوئیم

یکی یکی از ستونهارا باید پاک کرد

وشست ، از نشست شبکوران

روح سپید صبح ، از حضور ما خبر میدهد

شکوفه ها ، بر گیسوی سبز درختان

ار بارش باران خبر میدهند

آری ، باید شست ، همه جارا باید شست

.......................................

ثریا. اسپانیا/26

 

 

هیچ نظری موجود نیست: